بریدههایی از کتاب حکایت نامه موضوعی پیامبر (ص)
۵٫۰
(۵)
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در کنار یارانش نشسته بود که ناگاه تبسّمی شیرین بر لبهای مبارکش نقش بست و دندانهای سفید و درخشانش نمایان شد. خنده ناگهانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله تعجّب یاران حضرت را برانگیخت. آنان پرسیدند: «ای رسول خدا! چرا خندیدید؟»
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «[ در روز قیامت]دو نفر از امّت من نزد پروردگارم حاضر میشوند و یکی از آن دو میگوید: "پروردگارا! داد مرا از این مرد بستان. " خداوند متعال[ به آن دیگری]میفرماید: "حقّ برادرت را به او بده. " وی میگوید: "پروردگارا! پاداش و ثوابی برایم نمانده]تا در برابر ستمی که بر او کردهام، به وی بپردازم]. " مرد ستمدیده میگوید: "پروردگارا! پس بخشی از گناهان مرا به دوش بکشد. "»
چون سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اینجا رسید، چشمان مبارکش پر از اشک شد و با صدایی حزنانگیز ادامه داد: «آن روز، روزی است که مردم به کسی نیاز دارند که بار گناهانشان را به دوش کشد. سپس خدای متعال به مردی که حقّ خود را میخواهد، میفرماید: "سر بلند کن و بهشت را نگاه کن. بنگر که چه میبینی؟ " مرد سر بلند میکند و ناز و نعمتی[ در بهشت]میبیند که از آن خوشش میآید. میگوید: "پروردگارا! چه کسی بهای آن را دارد؟ "
S
روزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «آگاه باشید! به من خبر رسیده که مرگم نزدیک است.» آنگاه به شدّت گریه کرد.
از پیامبر پرسیدند: «ای رسول خدا! با این که پروردگار، شما را به طور کامل مورد آمرزش خویش قرار داده، آیا باز هم گریه میکنید؟»
حضرت فرمود: «فَاَینَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ وَ اَینَ ضَیقَۀ الْقَبْرِ وَ ظُلْمَۀ اللَّحْدِ وَ أَینَ الْقِیامَۀ وَ الاَْهْوالُ؟؛ پس ترس از قیامت، تنگی قبر، تاریکی لحد و مراحل هولانگیز آخرت چه میشود؟»
چڪاوڪ
آن اسیر آزاد شده گفت: «پدر و مادرم فدایت، ای محمّد! چه شد که از میان اسیران، تنها مرا آزاد کردی؟!»
پیامبر فرمود: «اَخْبَرَنی جَبْرَئیلُ عَنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اِنَّ فیک خْمْسُ خِصالٍ یحِبُّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ: اَلْغیرَۀ الشَّدیدَۀ عَلی حَرَمِک، وَالسَّخاءُ، وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ صِدْقُ اللِّسانِ وَالشَّجاعۀ؛ جبرئیل از سوی خدا برایم خبر آورد که تو پنج ویژگی داری که خدا و رسول او، این ویژگیها را دوست دارند. این ویژگیها عبارتند از: غیرت شدیدی که تو به خانوادهات داری. سخاوتمندی، خوش اخلاقی، راستگویی زبان و شجاعت.»
smoothybook
خدای تبارک و تعالی این آیه را بر من نازل کرده که «بگو من به خاطر رسالتم مزد و پاداشی از شما نمیخواهم مگر دوستی نزدیکانم.»
مردم که فهمیدند واجبِ جدید، دوست داشتن اهل بیت علیهمالسلام است، یکپارچه گفتند: «اگر واجب جدید این باشد، آن را انجام خواهیم داد.»
امام صادق علیهالسلام پس از نقل این ماجرا فرمود: «فَوَاللّهِ ما وَفی بِها اِلاّ سَبْعَۀ نَفَرٍ؛ به خدا قسم که به جز هفت نفر، کسی به این آیه عمل نکرد.»
Nayer
من و تو از یک درخت آفریده شدهایم. من ریشه و بن آن هستم و تو شاخه آن هستی و حسن و حسین، شاخههایی که بر آن شاخه اصلی قرار دارند. هر کس به یکی از این شاخهها آویزان گردد، خدا او را به بهشت خواهد برد.»
کاربر ۳۲۶۶۹۸۹
تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید.
ابوالفضل سالاری
به آنچه امیدش را نداری امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری.
زینب
حجم
۶۱۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۰۴۸ صفحه
حجم
۶۱۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۰۴۸ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان