بریدههایی از کتاب زندگی پس از مرگ (ما و جهان ۱۰)
۲٫۵
(۴)
یکی از آنها توصیفهای مردی است که با مادر خود ارتباط دوباره برقرار میکند و میگوید:
هیچ شکی نیست که کسی که در آینه دیدم مادرم بود! نمیدانم از کجا آمد اما متقاعد شدم چیزی که دیدم شخصی واقعی بود. او از آینه به بیرون نگاه میکرد و مرا دید. نمیتوانم بگویم چه لباسی بر تن داشت اما میتوانم بگویم سنش در حد اواخر هفتاد سالگیاش بود؛ نزدیک به همان سنی که از دنیا رفت. با وجود این، سرحالتر و شادتر از زمانی بود که عمرش رو به پایان بود.
لبهایش بیحرکت بود اما با من حرف میزد و من بهروشنی صحبتش را میشنیدم. او به من گفت: «من خوبم» و با خوشنودی لبخند زد.
زمانی که به او نگاه میکردم بینهایت راحت بودم. دستانم سوزنسوزن میشد و حس میکردم سرعت تپش قلبم بالا رفته است.
محسن
«کسانی که آنجا دیدم به نظرم مانند روح نمیآمدند، بلکه مردان و زنانی بودند غرق در فکر. آنها به منظمترین شکل ممکن داشتند به کارهای مهم خود میرسیدند. نظم کاملی حاکم بود و هر کس کاری بر عهده داشت که گویا آن کار به شغلشان مربوط میشد. تمام آن مردان و زنان به انجام کار ویژه و معینی گماشته شده بودند که در راستای برنامهٔ بسیار سازمانیافتهای بود»
UNKNOWN.........
دمای بدنش به حد مهلکی تا ۱۰۵ درجه رسید و وضعیتش به گونهای شد که تجربههای عجیبی به او دست میداد که برخی از آنها، تجربههای برونکالبدی، فرورفتن به خلا سیاه، حرکت در تونل تاریک و ورود به نوری تابناک و تسکیندهنده بود.
محسن
این پژوهش این نتیجه را نیز در بر داشت که در پی تجربهٔ نزدیک به مرگ «هیچ تغییری در شکل اصلی باور دینی شخص رخ نمیداد؛ به بیانی، هیچ کس از لاادریبودن به معتقد، از پروتستان به کاتولیک، از کاتولیک به یهودی تغییر عقیده نداد» (سابوم، ۱۹۸۲:۱۷۹). از این رو، با آنکه گاه میتوان عمیقترشدن پایبندی مذهبی را در اثر تجربهٔ نزدیک به مرگ دید، هیچ تغییر دینیای گزارش نشده است.
محسن
متوجه میشود هنوز هم دارای «جسم» است اما با ماهیت و تواناییهایی کاملا متفاوت از جسم قبلیاش
محسن
بسیاری از افراد گفتند پس از تجربهٔ نزدیک به مرگ، ترسشان از مرگ کمتر شده که این امر به دلیل دلپذیری آن تجربه بوده است
UNKNOWN.........
رینگ و فرانکلین (۱۹۸۲ ـ ۱۹۸۱) دریافتند در نمونهٔ آنان که شامل افرادی بود که اقدام به خودکشی کرده بودند، ۴۷ درصد تجربهٔ نزدیک به مرگ داشتند. همه گفته بودند که به آنها احساس آسودگی و سلامت دست داده بود و نزدیک به نیمیشان گفتند وارد تاریکی یا نوعی مه شده بودند و تجربهٔ برونکالبدی داشتند. البته کسانی که تجربهٔ نزدیک به مرگ داشتند گفتند حتی با اینکه تجربهٔ آنان بسیار دلپذیر بود، دیگر از این پس به فکر خودکشی نخواهند افتاد.
UNKNOWN.........
مودی (۱۹۷۷) دریافت کسانی که در پی اقدام به خودکشی تجربهٔ نزدیک به مرگ داشتند، در شکل کلی میگویند دیگر هرگز به فکر خودکشی نخواهند افتاد. به نظر میرسد آنان عزم خود را برای زندگی جزم میکنند. آنان همچنین گزارش دادند مرگ خودکشیوارشان هیچ چیز را حل نکرد و انگار مشکلاتشان در آن جهان دیگر نیز همچنان همراهشان بود. مودی (۱۹۸۸) همچنین مدعی شد افرادی که قصد خودکشی دارند با خواندن مطالبی دربارهٔ تجربههای نزدیک به مرگ تمایل کمتری نسبت به این کار پیدا میکنند.
UNKNOWN.........
هنگامی که مُردم همه جا تاریک شد اما من به میان دشتی پر از گل رفتم و زمانی که بیرون آمدم، همهچیز ناپدید شد. در امتداد مسیری راه رفتم و به دو راهیای رسیدم که دو مرد، هر کدام در یکی از جادهها، ایستاده بودند. هر دو میگفتند به جادهٔ خودشان پا بگذارم. فرصت فکر کردن نداشتم؛ برای همین دنبال یکی از آنان رفتم... مرد دستم را گرفت و وارد روستایی شدیم. آنجا نردبان بلندی پیدا کردیم که به بالای خانهای میرفت. از نردبان بالا رفتیم اما وقتی به بالای نردبان رسیدیم، شنیدم صدایی میگفت: «حالا وقت آمدنِ تو نیست. همانجا بمان. گروهی را میفرستم تا تو را برگردانند». آن خانه در جایی واقع نشده بود. در هوا معلق بود و انگار حول محوری میچرخید. درون آن خانه هر چه میخواستی بود و من دلم میخواست همه را ببینم. تعدادی مرد مشغول کار با فولاد بودند و برخی مردان دیگر هم کشتی میساختند و گروه دیگری از مردان خودرو میساختند
UNKNOWN.........
این افراد اغلب این ادعاهای مهم را داشتند که به جهانهای دیگری رفتهاند، دوستان و اقوام درگذشتهٔ خود را دیدهاند و دشت و نهرهای بهشتی را از نظر گذراندهاند و پس از آن از سوی «وجودی نورانی» و ملکوتی و پر از عشق مورد قضاوت ظریف اما بخشایندهای قرار گرفتهاند
UNKNOWN.........
حجم
۳۷۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد