بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیاهِ سفید | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیاهِ سفید

بریده‌هایی از کتاب سیاهِ سفید

امتیاز:
۴.۸از ۱۲ رأی
۴٫۸
(۱۲)
همیشه توی بازی‌هایی که باید فاصله و سرعت چیزها را تشخیص داد و برای گرفتنشان جای مناسبی ایستاد، به‌دردنخور بوده‌ام. این مهارت تقریباً برای تمام ورزش‌هایی که تا حالا به وجود آمده لازم است.
i_ihash
تغییرات مثبت در سطح جهان، با تغییر یک رفتار، با تغییر یک فرد به وجود می‌آیند. شما آن یک نفر باشید.
i_ihash
شانس خیلی بد ممکن است شما را طلسم کند و یک پسر شبحی به شما بدهد؛ عجیب، ضعیف، بی‌مصرف، بدتر از یک دختر.
i_ihash
«متأسفم که امروز متوجه شدی همه با این موضوع موافق نیستن، ولی خودت هیچ‌وقت نباید به باارزش بودنت شک کنی. حتی یه لحظه هم نباید از این باور کوتاه بیای. آدم‌های خیلی زیادی هستن که نمی‌تونن ارزش تو رو ببینن؛ آدم‌هایی به اندازهٔ جمعیت یه شهر یا حتی یه کشور، ولی یه روزی متوجه ارزش تو می‌شن.» در هم شکسته می‌پرسم: «کِی؟» کوِلی می‌گوید: «نمی‌دونم. بعضی‌ها همین الان هم ارزش تو رو می‌فهمن. بعضی‌ها هم ممکنه هیچ‌وقت نفهمن. ولی مهم‌ترین کسی که باید این ارزش رو درک کنه خود تویی.»
i_ihash
می‌گوید: «ارزش این چقدره؟» می‌گویم: «هیچی، فقط یه تکه کاغذه.» «واقعاً؟ بگو ببینم، چرا این تکه کاغذ...» پول را جلوی صورتم تکان می‌دهد. «دوهزار شیلینگ ارزش داره و این یکی هیچ ارزشی نداره؟» این سؤال آن‌قدر احمقانه است که یکی دو دقیقه طول می‌کشد جوابی برایش پیدا کنم. «خب... دلیلی نداره به نظرم. ولی همه می‌دونن پول یه ارزشی داره. می‌تونی باهاش بری توی هر مغازه‌ای که می‌خوای و فروشنده ازت قبولش می‌کنه. ارزش داره دیگه.» «ارزش داره چون همه قبول کردن که ارزش داره؟» «بله، درسته.» «وگرنه فقط یه تکه کاغذه.» «فکر کنم.» لبخند می‌زند و می‌گوید: «دقیقاً، ارزش هر چیزی رو خودمون مشخص می‌کنیم.»
shahrzad
چویی گفت: «شرمنده.» توی صدایش اثری از شرمندگی نبود.
کاربر ۳۸۹۴۱۸۴
کنجکاوی مثل یک لشگر مورچهٔ سرباز روی تنم رژه می‌رود.
کاربر ۳۸۹۴۱۸۴
سؤال‌های مختلف مثل تگرگ خودشان را توی جمجمه‌ام به این‌طرف و آن‌طرف می‌کوبند.
کاربر ۳۸۹۴۱۸۴

حجم

۳۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد