بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شنود | صفحه ۵۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شنود

بریده‌هایی از کتاب شنود

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۴۴۰ رأی
۴٫۵
(۱۴۴۰)
من در آن لحظات آرزو داشتم بار دیگر به دنیا برگردم و این بار خالصانه‌تر از قبل، فقط برای رضای خدا قدم بردارم. دیگر یقین من کامل شده بود که هیچ چیزی در این عالم به اندازه قدم برداشتن در مسیر رضای خدا باارزش نیست. دنیا حقیرتر از آن است که انسان کارهایش را برای به دست آوردن آن انجام دهد. هزاران برابر دنیا و ثروت دنیا در خزائن الهی موجود است و کافی است خداوند مهربان اراده کند که کسی از مواهب دنیا بهره‌مند شود. اما من در آن تجربه‌ها فهمیدم که کمال یک انسان، رسیدن به مواهب و ثروت دنیایی نیست، چرا که اگر کمال ما در ثروت و دنیا بود، اهل بیت: باید الگوی ثروت‌اندوزی می‌شدند. کمال انسان در این است که چقدر در مسیر خداوند متعال و در راه عمل به وظیفه‌اش قدم برمی‌دارد. آن وقت اگر مطیع فرمان خداوند شویم، خدا آنچه نادیدنی است و برای ما اهمیت دارد به ما نشان خواهد داد. حتی چیزهایی به انسان نشان می‌دهد که به حرکت در مسیر الهی دلگرم شود.
Edoardo
من در زمانی که حضرت عزرائیل را دیدم و تمام اعمالم در مقابلم قرار گرفت، لحظه‌ای را دیدم که در نوجوانی در حرم امام رضا (ع) بودم. آن لحظه از خاطرم رفته بود، اما آنجا خوب به یاد آوردم. من به حضرت گفتم: دوست دارم در زندگی، شما برایم تصمیم بگیرید. من دوست دارم در دولتی که منتظر ظهور آقا امام زمان (عج) است فعالیت نمایم. از طرفی سعی می‌کنم به آنچه از واجبات و محرمات می‌دانم عمل کنم، شما هم مرا در مسیری که می‌دانید صحیح می‌باشد قرار دهید. این دعا و این مطلب خیلی در زندگی من تأثیر داشت. من در محیط کار، بارها سختی کشیدم. برایم پرونده‌سازی شد، آن هم به بهانه‌های بی‌مورد! هربار که دنیاطلبان می‌خواستند مرا از سر راهشان بردارند، به پست و مقامی بالاتر دست یافتم و این هم از الطاف خداوند بود.
Edoardo
همان لحظه‌ای که گذشته‌ام را دیدم و اعمال من بررسی می‌شد، دعاهای مادرم را دیدم که در سرنوشت من بسیار تأثیر داشت. بارها گناه یا خطایی از من سرزده بود که با دعای مادرم پاک شده و بی‌حساب می‌شدم و یا هرجا قرار بود بلا یا عقوبتی بر سر من وارد شود، با دعای مادرم برطرف شده بود. یعنی مقام مادر این‌گونه است. هر یک از دعاهای یک مادر کافی است تا آینده انسان را کاملاً تغییر دهد.
Edoardo
شکایت نابجا، یک درد دل بی‌موقع با اطرافیانم که از اوضاع زندگی و همسر و فرزندانم شکایت می‌کردم، اجرم ضایع می‌شد. من آن‌قدر حسرت می‌خوردم که چرا آن همه پاداش که برای تحمل سختی‌ها برای من در نظر گرفته بودند را با یک عصبانیت بیجا و یا... همه را بر باد داده بودم. من پاداشی بالاتر از اجر شهادت را به راحتی از دست دادم!
nk69
دعاهای مادرم را دیدم که در سرنوشت من بسیار تأثیر داشت. بارها گناه یا خطایی از من سرزده بود که با دعای مادرم پاک شده و بی‌حساب می‌شدم و یا هرجا قرار بود بلا یا عقوبتی بر سر من وارد شود، با دعای مادرم برطرف شده بود.
nk69
خدا به تعداد و نفرات ما کار ندارد. خداوند می‌خواهد که ما خالصانه وارد میدان عمل برای رضای خدا شویم. می‌خواهد که ما هر چه در توان داریم در راه او به کار گیریم. من این را فهمیدم که هرکسی برای حفظ کشور و نظام اسلامی قدمی بردارد، خداوند او را به بهترین نحو یاری خواهد کرد.
Edoardo
در همان ایام، وقتی فشار زندگی شدید شد، تصمیم گرفتم عازم سوریه شوم. گفتم می‌روم برای پیوستن به مدافعان حرم. تمام کارها هماهنگ شد. اما با خودم گفتم: قرار بود هر کاری می‌خواهی انجام دهی، فقط برای رضای خدا باشد. آیا واقعاً نیت تو رضای خداست، یا فرار از شرایط موجود؟!
Fatemeh Asadi
براساس نظریات بسیاری از تجربه‌گران نزدیک به مرگ، ما به اراده و اختیار خود تصمیم می‌گیریم که برای رشد و تعالی معنوی بیشتر متولد شویم و به دنیای زمینی بیاییم.
shakibjoon
با ناامیدی از خودم و اعمالم، از محاسبه دست کشیدم. چقدر عمرم را مفت باخته بودم! چه کارهای بزرگی که با سختی و با تلاش شبانه‌روزی انجام داده بودم اما کمی توقع تشویق از طرف مافوق و یا دیده شدن از سوی مردم، یا حس غرور و منیت که من این کار را انجام دادم، تمام آن‌ها را پوچ کرده بود.
minoo_tt
وقتی ما می‌خواهیم به سفری مثل مشهد برویم، ابتدا مقدمات سفر مثل وسیله، محل اقامت، وسایل و هزینه لازم و... را آماده می‌کنیم که در طی سفر با مشکلات روبه‌رو نشویم. اگر این سفر ما کمی طولانی‌تر باشد، وسایل بیشتری باید با خود ببریم. از ماه‌ها قبل روی این سفر طولانی فکر می‌کنیم که در مقصد با مشکلی مواجه نشویم. حالا می‌خواهیم به سفر بدون بازگشت آخرت برویم، هیچ‌کس هم نمی‌داند که این سفر کی آغاز می‌شود، یعنی هر لحظه باید وسایل و مایحتاج خود را آماده نگه داریم. چقدر برای این سفر آماده ایم؟!
🌱ehsan
روایت است که حضرت عزرائیل بر ابراهیم خلیل‌الله وارد شد. حضرت ابراهیم (ع) وقتی او را دید پرسید: آیا الان مرا دعوت می‌کنی که به اختیار آن طرف بیایم، یا زمان اختیار گذشته؟ حضرت عزرائیل گفتند: به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید. حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد: خدا دوست من است، آیا دیده‌ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد؟ از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو: آیا دیده‌ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید؟
یه کتاب خون خسیس
این را بدانید؛ در کشوری که داعیه‌دار و منتظر ظهور امام زمان (عج) است، اگر کسی خیانت نماید، عذاب سختی خواهد داشت، چرا که اعتقادات مردم را سُست خواهد کرد. به قول شهید رجایی؛ در جهنم جایی هست که گناه ۳۶ میلیون انسان را برای ما (مسئولین) می‌نویسند. اما نکته مهمی که از تمام این تجربه‌ها به‌خوبی حس کردم یک جمله بود.
یه کتاب خون خسیس
آن‌ها به این موجودات خیره بودند، اما کادر پزشکی و دیگر بیماران، این موجودات را نمی‌دیدند. این حیوانات به هر بیماری که به حالت کما می‌رفت و یا در حال مرگ بود حمله می‌کردند و نمی‌گذاشتند لحظات آخر را توجه و تمرکز داشته و به یاد خداوند متعال باشد. در آن لحظات یاد روایت امام رضا (ع) افتادم که فرمودند: هرکس به زیارت من بیاید، سه زمان به فریادش می‌رسم که یکی از آن‌ها لحظه جان دادن است. آنجا بود که اهمیت لحظه جان دادن را فهمیدم. چقدر مهم است که انسان یاد خدا باشد و شهادتین بگوید و به اهل بیت: توسل کند.
یه کتاب خون خسیس
حضرت علی (ع) فرمودند: «بلا و گرفتاری برای ستمگر ادب، برای مؤمن امتحان، برای پیامبران درجه، و برای اولیاء کرامت می‌باشد.»
مهدی نادریان
در آن تجربه‌ها فهمیدم که کمال یک انسان، رسیدن به مواهب و ثروت دنیایی نیست، چرا که اگر کمال ما در ثروت و دنیا بود، اهل بیت: باید الگوی ثروت‌اندوزی می‌شدند.
مهدی نادریان
شنیدم حضرت آیت الله بهجت به یکی از دوستان خاص خود گفته بود: من، ازل تا ابد برخی افراد را با یک نگاه متوجه می‌شوم! درست در آن لحظات، همین اتفاق برای من رخ می‌داد. یعنی به هرکسی نظر می‌کردم، نه تنها باطن و فکر و نیت او، بلکه اتفاقاتی که از لحظه تولد تا مرگ او می‌خواهد رخ دهد را متوجه می‌شدم! نه‌تنها تا لحظه مرگ، که حتی می‌دیدم چه کسانی در صحرای محشر گرفتارند و چه کسانی...
مهدی نادریان
یکی از مطالب عجیبی که در آن روزها و در خروج روح از بدن شاهد بودم، درک باطن تمامی افرادی بود که آن‌ها را مشاهده می‌کردم! آن هم نه فقط باطن معمولی انسان. من حتی افکار، عقاید،‌ اجداد و نسب، حتی سرنوشت او را می‌فهمیدم!
مهدی نادریان
به تمام دوستانم این مثال را می‌زنم: وقتی ما می‌خواهیم به سفری مثل مشهد برویم، ابتدا مقدمات سفر مثل وسیله، محل اقامت، وسایل و هزینه لازم و... را آماده می‌کنیم که در طی سفر با مشکلات روبه‌رو نشویم. اگر این سفر ما کمی طولانی‌تر باشد، وسایل بیشتری باید با خود ببریم. از ماه‌ها قبل روی این سفر طولانی فکر می‌کنیم که در مقصد با مشکلی مواجه نشویم. حالا می‌خواهیم به سفر بدون بازگشت آخرت برویم، هیچ‌کس هم نمی‌داند که این سفر کی آغاز می‌شود، یعنی هر لحظه باید وسایل و مایحتاج خود را آماده نگه داریم. چقدر برای این سفر آماده ایم؟!
Kargosha
بارها گناه یا خطایی از من سرزده بود که با دعای مادرم پاک شده و بی‌حساب می‌شدم و یا هرجا قرار بود بلا یا عقوبتی بر سر من وارد شود، با دعای مادرم برطرف شده بود.
مهدی نادریان
در همان لحظه‌ای که گذشته‌ام را دیدم و اعمال من بررسی می‌شد، دعاهای مادرم را دیدم که در سرنوشت من بسیار تأثیر داشت.
مهدی نادریان

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان