بریدههایی از کتاب چون دختر بودم
۳٫۸
(۱۰)
ولی مادرم بهانه میآورد که پدرت پول ندارد شهریهٔ ثبتنام تو را پرداخت کند، همین که شکمت را سیر میکند،
:)
«همه بچههاشون ازدواج کردن؛ عروس دارن، داماد دارن، نوه دارن ولی من چی! منم دوست دارم بچههام ازدواج کنن، نوهدار بشم، بغلشون کنم، ببوسمشون، آخر آرزو به دل میمیرم!»
:)
تنهایی در ابتدا سخت است، ولی انسان به آرامی به آن عادت میکند.
:)
فقر هر لحظهاش آدم رو میکشه و مدتی بعد میبینی اعتماد به نفس، جوانی، عشق، استعداد، زیبایی، قدرت، فکر و تخیلت رو از دست دادی و به جایش استرس، حسرت، نگرانی، دید منفی، افسردگی و مریضی جایگزین شده؛ فقر یعنی مرگ تدریجی!
:)
«تلاش کن زبان انگلیسی را به طور کامل یاد بگیری، موفقیت تو زمانی تکمیل میشه که در کنار درست، یک زبان خارجه را به طور جامع بلد باشی.»
:)
«تنها چیزی که در طول زندگیام فهمیدم، این بود که هرچی بیشتر محبت کنی، بیشتر ضربه میخوری و من بدترین ضربهها رو را از نزدیکترین کسانم خوردم! هر چه زیادتر احترام گذاشتم، بیشتر بدهکار شدم.
:)
«تنها چیزی که در طول زندگیام فهمیدم، این بود که هرچی بیشتر محبت کنی، بیشتر ضربه میخوری و من بدترین ضربهها رو را از نزدیکترین کسانم خوردم! هر چه زیادتر احترام گذاشتم، بیشتر بدهکار شدم.
:)
هر چیزی حد و اندازهای و هر انسانی ظرفیتی دارد، همانطور که ابراز نکردن محبت خوب نیست، محبت بیش از اندازه هم مخرب است.
:)
«اول اینکه آدم نباید همهٔ مسائل زندگیاش رو برای هر کسی تعریف کنه حتی خواهرش
:)
من همینم که هستم؛ اگه من رو با همین شرایطی که دارم، قبول داری، مشکلی نیست؛ در غیر این صورت به سلامت!»
:)
همهچیز را در جهان میشود تغییر داد، به غیر از ذهنیتی که انسانها از یکدیگر ساختند.
:)
زندگی مثل اَلاکلنگه، لحظهای بالا هستی و لحظهای دیگر پایین و همین بالا و پایین رفتنه که زندگی رو زیبا میکنه؛ نه برای همیشه بالا میمونه و نه برای همیشه پایین؛ مهم اینه که در بالا غرور و در پایین ناامیدی بر تو غلبه نکنه.
:)
حجم
۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد