بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چون دختر بودم | طاقچه
کتاب چون دختر بودم اثر محمدرضا آذرصفا

بریده‌هایی از کتاب چون دختر بودم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۰ رأی
۳٫۴
(۱۰)
آنها مرا در کودکی با رفتار و گفتارشان بارها و بارها کُشتند و دفن کردند،
𝑅𝒶𝒽𝒶🕊
کاملاً محو شده بودم، مثل روحی که قابل رؤیت نیست.
𝑅𝒶𝒽𝒶🕊
ولی مادرم بهانه می‌آورد که پدرت پول ندارد شهریهٔ ثبت‌نام تو را پرداخت کند، همین که شکمت را سیر می‌کند،
:)
«همه بچه‌هاشون ازدواج کردن؛ عروس دارن، داماد دارن، نوه دارن ولی من چی! منم دوست دارم بچه‌هام ازدواج کنن، نوه‌دار بشم، بغلشون کنم، ببوسمشون، آخر آرزو به دل می‌میرم!»
:)
تنهایی در ابتدا سخت است، ولی انسان به آرامی به آن عادت می‌کند.
:)
فقر هر لحظه‌اش آدم رو می‌کشه و مدتی بعد می‌بینی اعتماد به نفس، جوانی، عشق، استعداد، زیبایی، قدرت، فکر و تخیلت رو از دست دادی و به جایش استرس، حسرت، نگرانی، دید منفی، افسردگی و مریضی جایگزین شده؛ فقر یعنی مرگ تدریجی!
:)
«تلاش کن زبان انگلیسی را به طور کامل یاد بگیری، موفقیت تو زمانی تکمیل میشه که در کنار درست، یک زبان خارجه را به طور جامع بلد باشی.»
:)
«تنها چیزی که در طول زندگی‌ام فهمیدم، این بود که هرچی بیشتر محبت کنی، بیشتر ضربه می‌خوری و من بدترین ضربه‌ها رو را از نزدیک‌ترین کسانم خوردم! هر چه زیادتر احترام گذاشتم، بیشتر بدهکار شدم.
:)
«تنها چیزی که در طول زندگی‌ام فهمیدم، این بود که هرچی بیشتر محبت کنی، بیشتر ضربه می‌خوری و من بدترین ضربه‌ها رو را از نزدیک‌ترین کسانم خوردم! هر چه زیادتر احترام گذاشتم، بیشتر بدهکار شدم.
:)
هر چیزی حد و اندازه‌ای و هر انسانی ظرفیتی دارد، همان‌طور که ابراز نکردن محبت خوب نیست، محبت بیش از اندازه هم مخرب است.
:)

حجم

۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد