بریدههایی از کتاب قرص های کاغذی شهر سنگی
۳٫۸
(۳۶)
گر غمی میرسدت از روزگار، یا که خود کردی خطا یا که حکمتی رواست...
Zeinab
خدایا با تو ملالی نیست، "بهجز"هم ندارد...
وجودت را شکر...
مادربزرگ علی💝
اصلاً به آنها چه!
بیا با پاککن شعر بنویسیم، اگر خوشمان نیامد بامداد خطخطی کنیم...
یا ظرفها را در آب استخر بشوریم، خسته که شدیم سینک ظرفشویی را پر از آب کنیم و سرمان را فروکنیم داخلش...
بیا لباسهای چروک را در مایکروفر بگذاریم و غذایمان را با اتو گرمکنیم...
در استکان چایمان یخ بیندازیم و در آبپرتقال تگریمان آب جوش...
روی آفتاب اسکی کنیم و زیر برف با شلوارک قدم بزنیم، گوشمان هم که یخ کرد، جوراب تنش کنیم...
چه میشود مگر؟!..
helya.B
چشمهایم را که رویهم میگذارم، خاطرات تو بیدار میشود!
تو چی؟ چشمهایت را که میبندی چه میبینی؟...خواب؟!
min
بیا خورشید را صورتی کنیم، آنوقت زیاد که زیرش بایستیم، خسته هم که شویم، فوقش گوشهی لپهایمان بنفش میشود...
یا رنگینکمان را فقط و فقط نارنجی! شاید بعضیها دست از هفتخط بودنشان بردارند!
اما دست به گلهای مینا نزنیم، مینا همیشه همانطور که هست خوبست...
مادربزرگ علی💝
شاید شعرها قرصهای سفید کاغذی باشند برای تسکین درد دلها...
|قافیه باران|
دلمرده که شدی، همهچیزتمام میشود...
_SOMEONE_
اصلاً جنس فاصلهات هم فرق میکند...
خدای مهربانم! همیشه از فاصلهای که بینمان انداختم، پلی ساختی از جنس وفا...
هنرمند هنردوست
من هم گاهی دوست دارم مترسک باشم...
دوام آوردن میان این آدمهای دروغین که نقاب تو را بیشتر دوست میدارند، سخت است!
هنرمند هنردوست
و من باور دارم قدرت یک آه را... که از طوفانی که در دلها به پا کردهاید کوبندهتر است...
سایهبیسایگی:).میر
سهراب سلام
شعرت از برکردم، حتی قایقی ساختهام...
چند صباحی ست میل رفتن دارم
helya.B
ایکاش تو میفهمیدی احترامم به تو به خاطر محترم بودن تو نیست!...
آترین🍃
آ بدون کلاه
میان این مردم که هرروز کلاه بر سر هم میگذارند، هیچوقت نخواستم کلاه بر سر کسی بگذارم، برای همین است که سر تمام (ا)های دفترم بیکلاه است... من با قانون خودم زندگی میکنم... خانم معلم هم همیشه هوایم را دارد...
حالا شما هر چه میخواهید غلط بگیرید...
آرام
و تو هیچگاه نخواهی فهمید چند بار در دلم تو را با اسم کوچکت خواندم!
min
من هستم، تو هستی، اما کنار من جای توخالی ست...
هنرمند هنردوست
دوست دارم تمام دنیا دفتر شود و من قلم... تا بهاندازهی تمام هستی جا برای نوشتن نامت داشته باشم...
بهراستیکه نام تو سرزمین قلبم را با خشت خشت عشقت وسعت میدهد...
تئو:)
چشم بر هم میگذارم... دیشب را نخوابیدهام...
💜ghazal💜
تو همان باش که باید باشی...
هنرمند هنردوست
خوبِ من! محکم بمان... نکند عوض شوی روزی تو را نشناسم...
خوب من! خوب بمان...
Mithrandir
آدمها تو را بهجایی میرسانند که همیشه با لبخند تلخی بگویی: انتظارش را داشتم!...
_SOMEONE_
حجم
۶۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۶۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
قیمت:
رایگان