بریدههایی از کتاب قرص های کاغذی شهر سنگی
۳٫۸
(۳۶)
اصلاً به آنها چه!
بیا با پاککن شعر بنویسیم، اگر خوشمان نیامد بامداد خطخطی کنیم...
یا ظرفها را در آب استخر بشوریم، خسته که شدیم سینک ظرفشویی را پر از آب کنیم و سرمان را فروکنیم داخلش...
بیا لباسهای چروک را در مایکروفر بگذاریم و غذایمان را با اتو گرمکنیم...
در استکان چایمان یخ بیندازیم و در آبپرتقال تگریمان آب جوش...
روی آفتاب اسکی کنیم و زیر برف با شلوارک قدم بزنیم، گوشمان هم که یخ کرد، جوراب تنش کنیم...
چه میشود مگر؟!..
PARSA
شاید او دوست داشت بیدلیل مهربان باشد، همانطور که تو نامهربانِ بیدلیل...
m.gh.t
و به لمس عمیق عاشقانههایمان سوگند که من عاشقانه به انتظار دریا شدنم...
m.gh.t
کال بر زمین افتادم، مرا تلخ چشیدند
m.gh.t
همهجا عطر تو را پرکرده
m.gh.t
خدای مهربانم! همیشه از فاصلهای که بینمان انداختم، پلی ساختی از جنس وفا..
m.gh.t
هوای هجرت دارد دل من...
m.gh.t
من اما با مردم شهر مهربانم هنوز...
m.gh.t
رفتنت را باور نکردهام...
هنوز هم در خوابهای من سایههایمان با هم حرف میزنند...
m.gh.t
و خدایت چون همیشه عاشق است...
m.gh.t
برخیز و برو تا ته خوشبختی محض...
m.gh.t
غم مخور، غم جهان میگذرد، غصه نساز...
تو بیا باور کن، از قصه اسطوره بساز...
m.gh.t
و تو ایکاش بدانی تلخ نیست، نه حقیقت تلخ است و نه آغازُ نه پایان...
m.gh.t
من به تمام فالهای حافظ دلخوش کردهام،
m.gh.t
میان این آدمها همیشه چندنفری شیرینی حقیقت را باور دارند...
همیشه چندنفری سکوتت را با لبخند پاسخ میدهند...
همیشه چندنفری فقط هستند، حضور دارند تا قلب تو آرام بتپد، شاید دور باشند، گاهی حتی نمیدانی هستند، اما همیشه چندنفری هستند...
m.gh.t
تو باور کن که حقیقت شیرین است
m.gh.t
این مردم پس از هر باران عاشقانه به انتظار رنگینکماناند،
m.gh.t
ارزش دل به محبت باشد، دلم بیارزش نکنید!...
m.gh.t
من هستم، تو هستی، اما کنار من جای توخالی ست...
من خالیُ شهر خالی...
دل من تنگ، اما پر امید...
m.gh.t
به ماه گفتهام به خاطر تمام شبهایی که من خودم را مجازات کردم و شما مقصر بودید، هر شب در چشمتان زل بزند...
m.gh.t
حجم
۶۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۶۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
قیمت:
رایگان