وقتی تمام درها بسته میشن، آدم یاد میگیره از پنجره وارد بشه
vania
شایعه مثل سگ میمونه؛ وقتی ولش کنی، شروع به دویدن میکنه.»
لافکادیو
«من رو ببخشین که فکر میکردم همونقدر که باهوشین، مؤدبم هستین.
لافکادیو
او از ذهنش فرمان میبرد؛ نه از ترسهایش
vania
کتاب آسمانی دروغ نمیگفت. هر دانشمندِ خوب و خداترسی این را میدانست. اما سنگها، فسیلها و استخوانها هم دروغ نمیگفتند. با این حال اینطور به نظر میرسید که داستانی که آنها تعریف میکنند با هم تفاوت دارد.
✓
زمانی طولانی بود که موجهای پیدرپی آگاهی، بیرحمانه مرا گیر انداخته و در آستانهٔ از دست دادن ایمانم بودم.
vania
انسانها نوعی حیوانند و حیوانات، چیزی جز دندان نیستند. اول گاز میگیری و بارها گاز گرفتن را ادامه میدهی. این تنها راه زنده ماندن است.
sadaf_sp
با اینکه امروز، میرتِل از خستگی رنگش پریده بود و تا چانهاش را با شال پوشانده بود، مثل همیشه بلند و رسا با دیگران حرف میزد؛ گرم، آرام و خودمانی.
لافکادیو
«مایلز! من با رفتن از جلوی چشمشون به این سگا غذا رسوندم. با رفتنم، بهشون نشون دادم که مقصرم.»
لافکادیو
قایق با تکانهای وحشیانه و حالبههمزنی جلو میرفت؛ انگار کسی با دندانهای خراب، آدامس میجوید. جزیرههایی که در مه دیده میشدند هم از نظر فِیث شبیه دندان بودند؛ ولی نه مثل دندانهای تمیز و سفید، بلکه مانند دندانهای شکسته و کارکرده که به شکل بلندیهای کجومعوج از توی آبهای خاکستری و متلاطم دریا بیرون زده بودند.
آسمان دار