بریدههایی از کتاب گاهی که از نه شنیدن می ترسیم
۳٫۹
(۱۷۰)
شاید کمی سادهلوح، نامعقول و بدرفتار باشیم، ولی این کاملاً طبیعی است.
R.R
آیا من چاقم؟ تاریخ پاسخ میدهد
R.R
میدانیم که اگر کسی به اختلالی بهنام خودزشتانگاری دچار باشد فایدهای ندارد که به او بگوییم خیلی هم زیباست. لازم است به چنین کسی کمک کنیم درک کند چطور آنقدر از خودش متنفر شده، و از راه دوستی، به او نشان دهیم که «برای درک اینکه چه کسی هستی راه دیگری هم وجود دارد».
Mohammad Ali Zareian
شاید از بودنمان آنقدر شگفتزده شویم که دیگر ناراحتِ نبودنمان نباشیم.
مریم غفار
عصر یک روز عادی وقت مناسبی است برای اینکه افراد تصمیم بگیرند میخواهند با زندگیشان چه کنند و واقعاً دنبال چه چیزی بروند؛ ولی وقتی جمعیتِ اطرافتان هیچوقت متفرق نمیشود، چنین لحظاتی بهندرت پیش میآیند.
ردکردن دیگران بسیار سخت است؛ برای همین، کم پیش میآید که افراد زیبا بیشاز چند ماه تنها زندگی کنند. ازطرفدیگر، معمولاً کسی هم آنها را رد نمیکند. چهکسی میتواند آنها را بگذارد و برود؟ بااینحال آنچه معمولاً باعث پختگیمان میشود تجارب دشوارِ عاشقانه است.
Mrya Rhi
برای اینکه بتوانیم از خودمان در برابر دشمن بیرونی دفاع کنیم، ابتدا باید طرف خودمان باشیم.
ستاره
شاید از بودنمان آنقدر شگفتزده شویم که دیگر ناراحتِ نبودنمان نباشیم.
کاربر... :)
پناهبردن به خردهنگرانیهای روزمره جایگزینی است برای ضربههای روحی حلنشده، مانند شرم، تحقیر، احساس اهمیتنداشتن برای والدین، قصور، یا سوءاستفاده.
1984
برای اینکه بتوانیم از خودمان در برابر دشمن بیرونی دفاع کنیم، ابتدا باید طرف خودمان باشیم.
sara
شاید مقاومت در برابر شادی، خودش نوعی برتری فکری محسوب شود: شادی برای افراد بیاهمیت درست شده، و مهمترین علامت درک دنیا غمگینبودن است.
Zahra Nouri
یاد گرفتهایم که افسردگی را به امنیت، و شادی را به خطر مرتبط کنیم.
Mohammad Ali Zareian
سروکلهٔ این احساس عجیب اولین بار در نوجوانی پیدا میشود. ازآنجاکه در نوجوانی تازه برای اولین بار متوجه میشویم بدنمان چطور به نظر میرسد، اصلاً عجیب نیست که در آن سنوسال همیشه با تحیر گوشهای نشسته باشیم، یا با پدر و مادرمان دعوا کنیم، یا با لباس سیاهِ بلند و بیقوارهای به تن، جایی افسرده کز کرده باشیم. چرا؟ چون تازه متوجه شدهایم که محکوم به زندگی در چه قفسی هستیم، درحالیکه قبلاً با آسودگی خاطر گمان میکردیم مثل ابر یا گزارهای ناتمام در تعریف نمیگنجیم. همانقدر که خواننده از انتخاب تصادفی یک ستارهٔ هالیوودی بهجای شخصیتی داستانی جا میخورد، ما هم از دیدن صورتمان در آینه حیرت میکنیم. کسی نقشمان را بازی میکند که مطمئن نیستیم از انتخاب او در این نقش خوشمان بیاید.
اینجاست که گاهی توصیههایی برای مواجهه با این وضع دریافت میکنیم: باید یاد بگیریم موقعیت فعلیمان و کسی که هستیم، یعنی صاحب این بدن را دوست بداریم. باید با هیجان و قدردانی به خودمان فکر کنیم و بدنمان را هدیهٔ طبیعت ببینیم. هرطور حساب کنیم باز هم زیبا هستیم. باید به خودمان افتخار کنیم.
زینب دهقانی
شخصیتمان را به هیچ چهارچوب یا نتیجهگیری مشخصی محدود نمیکنیم. به خود آزادی عمل میدهیم. میدانیم تعداد بیشماری خلقوخو داریم که ترکیب عجیبی از مهربانی و خودخواهی، بیاخلاقی و خوبی، و گیجی و تیزبینی است. میدانیم که تواناییهای بیشماری داریم؛ درعینحال هنرمند، کشاورز، حسابدار، بچه، رئیس، دیوانه، مرد، پسر، دختر، زن، دلفین، زرافهٔ گردنکوتاه، عروس دریایی، و ورزشکار هستیم. تقریباً هر موجودی که تابهحال از زمین سر برآورده و روی آن نفس کشیده در وجودمان جا دارد. بنابراین، بسیار عجیب و احمقانه است که با خودمان در آینه روبهرو شویم و یک چهرهٔ مشخص ببینیم: یک بینی عادی، دو تا گوش معمولی، و لبهایی کمتحرک.
سروکلهٔ
زینب دهقانی
این حالتهای آگاهیِ بیشتر بسیار کوتاهاند. به همین خاطر وقتی به آگاهی بیشتر میرسیم، باید کمال استفاده را از آن بکنیم و دستاوردهایش را برای وقتهای نگرانی ذخیره کنیم،
رهگذر خورشید
واقعیت این است که زیبایی همیشه متنوعتر از چیزی است که یک جامعه یا عصر خاص قدرت پذیرشش را دارد.
Seddiq
بچههای شرمسارْ سرپرستشان را سرزنش نمیکنند. ما بهخاطر دلیلی عجیب ولی منطقی، هوای آنها را داریم: میترسیم احساس تنهایی مطلق کنیم. با همهٔ خشم و ناراحتیای که چنین کاری به دنبال دارد ترجیح میدهیم دید خوبی به سرپرستان خود داشته باشیم تا اینکه قبول کنیم چقدر ناامیدمان کردهاند و باعث خشم و ناراحتیمان شدهاند.
پیامدهای شرم در سراسر زندگیمان دیده میشود. اجازه نمیدهیم دیگران بیشازحد به ما نزدیک شوند. میترسیم اگر شخصیت حقیقی ما را بشناسند، تنها از ما متنفر شوند. در صمیمیشدن با دیگران مهارتی نداریم. همیشه از اتفاقات وحشتزده میشویم (برای آدمهای بد اتفاقات بد میافتد). از مهمانیرفتن خوشمان نمیآید (چرا کسی باید از دیدنمان خوشحال شود؟). چون بیشترِ شخصیتمان ازنظر دیگران قابلقبول نیست، رازهای زیادی را پیش خودمان نگه میداریم. برای فرار از تنفری که از خود داریم، به رفتارهای اعتیادآور پناه میبریم و بعد برای کارهای نادرستی که انجام دادهایم پیش خودمان بیشتر احساس شرمساری میکنیم.
Aida
آدم بینقصی وجود ندارد. بهیادآوردن این موضوع همیشه آرامشآور است.
ستاره
یکی از نزدیکانمان که به ما حسادت میکند باعث شود دستاوردهایمان را کماهمیت جلوه دهیم و رضایتمان را مخفی کنیم تا حسادت و خشمش برانگیخته نشود.
ستاره
اندوه را همه درک میکنند. همیشه دلایل قانعکنندهای برای ناامیدی هست. ترس هم کار معقولی است؛ بههرحال اگر دستبهشمشیر منتظر دشمن بایستیم، برای مقابله آمادگی بیشتری داریم. بااینهمه، کاری که (باتوجهبه سابقهمان) واقعاً شجاعانه و قهرمانانه است جرئت کنارگذاشتن سلاح، کمکردن آمادگی برای وقوع فاجعه، و مقاومتکردن در برابر وحشتی است که سالهاست در وجودمان شکل گرفته است. کار شجاعانه این است که باور کنیم شاید فعلاً مسئلهای برای نگرانی وجود نداشته باشد.
Juror #8
ما زشت نیستیم؛ فقط از افرادی که میتوانند زیبایی ما را تشخیص دهند دوریم.
یلدا روشن
حجم
۸۱۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۸۱۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
قیمت:
۱۰,۵۰۰
۵,۲۵۰۵۰%
تومان