فراوانیِ هر چیز از ارزش آن کم میکند. درد هم مثل هر چیز دیگر است لابد. فراوان که بشود آدم حسش نمیکند
Gloria
آنقدر نزدیک دریا بودیم که موقع توفان، موج دریا میکوبید به در. حتا بعضی شبها عبدالزهرا میرفت در را باز میکرد. وقتی برمیگشت میپرسیدم کی بود عبد؟ میگفت کسی نبود، دریا بود، سلام رساند
دریا
زیباترین صحنهٔ طبیعت و اوج هنر خداوند، دیدن زنی است که با پستان برهنه به کودکش شیر میدهد. بعد اضافه کرده بود که اگر مردی از دیدن این شاهکار خلقت از نظر جنسی تحریک بشود، شک نکنید بیمار روانی است.
دریا
«بیشتر عشقها با این جملات احمقانه و کلیشهای شروع میشه: “انگار هزار ساله شما رو میشناسم” یا “گمشدهای که سالها دنبالش میگشتم تو بودی. بالاخره پیدات کردم” و نمونههای دیگهای تو همین مایهها. عدهٔ کثیری هم هنوز بر این باورند که آدمها نیمهٔ گمشده دارند. دروتخته. زهی خیال باطل زهی خیال پوچ. اگه چیزی مفقود شده و از دستش دادهیم عقل ماست پدرجان که انگار کاه بوده و خری اون رو از روی زمین برداشته و خورده. بعد هم رفته و پوزهش رو کرده توی جوب آب و سیر نوشیده و عقل ما بالکل توی شکم خرِ روزگار محو شده. کجای کاری پدرجان...»
sheloo