بریدههایی از کتاب شب آتش
نویسنده:اریک ایمانوئل اشمیت
مترجم:وحیده نعیمآبادی
انتشارات:انتشارات کتابستان معرفت
دستهبندی:
امتیاز:
۲.۸از ۵ رأی
۲٫۸
(۵)
من خود را قربانی یک جبر نابودکنندهٔ پوچی به نام «رشد» میدانستم.
پویا پانا
مراقب باش میل به وجودداشتن خدا را فدای واقعیت نکنی.
پویا پانا
«داروین»، به ما میآموزد که گونههای سازگار، زنده میمانند و ناسازگارها میمیرند. خلاصه اینکه طبیعت خودبهخود، خود را سامان میبخشد و سرانجام اینکه من به مفهوم «غایت» تردید دارم؛ چراکه ناشی از یک تصور ذهنی ناب است. چگونه میتوانیم تضمین کنیم که انسان هدف جهان باشد؟ علاوه بر این، آیا جهان اصلاً هدفی دارد؟
پویا پانا
از نظر متفکران امروزی انسان تنها مانده، بدون مرجع، تولیدکنندهٔ منحصربهفردِ استدلال عقلی، در میانهٔ دنیای سراسر پوچ خود را «نگهبان معنا» میانگارد.
پویا پانا
«من نگران هستم. ما از این بیابان سالم بیرون نمیآییم.»
پویا پانا
درست است که در اروپا روشنفکران ایمان را تحمل میکنند، اما آن را به دیدهٔ تحقیر مینگرند. دین، نوعی تجدید حیات گذشته انگاشته میشود. اعتقادداشتن به معنای کهنگی باستانی است و انکارکردن، یعنی مدرن شدن.
چه ملغمهای! کرنشکردن گویا در دل ترقی و پیشرفت راهی ندارد.
پویا پانا
حقیقت دستنایافتنی است. فقط حقایق گذرا وجود دارند و البته تلاش برای کشف حقیقت.
پویا پانا
از آنگاه که ملاقات انسانها با یکدیگر همواره در دل شبهای رمزآلود بوده، گفتوگوها هم وسعت زیادی یافته است و چون بشر نمیتوانست ناآگاهی را تاب بیاورد، دانش را پدید آورد. انسان اسطورهها را ابداع کرد. خدایگان و خدای واحد را ساخت و علوم مختلف را اختراع کرد. خدایان تغییر مییابند؛ یکی پس از دیگری بر جای هم مینشینند و آنگاه میمیرند. مدلهای کیهانشناختی نیز به همین منوال هستند و جز «توجیهکردن» روی هیچ هدف بلندپروازانهٔ دیگری پای نمیفشردند.
پویا پانا
اگر به گذشتههای دور برگردیم، جهان فشرده، گرمتر و بسیار متراکم بوده است. در ابتدا انرژی از تشعشعات تشکیل شده بود؛ سپس تراکم این پرتوها آنقدر کاهش یافت که از پرتوهای مادهٔ کنونی کمتر شد. آنگاه ماده در جهان فراوان شد و نیروهای گرانشی بر نیروهای الکترومغناطیسی برتری یافتند. ده میلیارد سال بعد، کهکشانها در نتیجه این تحولات پدید آمدند. ما نیز نتیجهٔ این دگرگونیها هستیم. ما چیزی جز غبار ستارگان نیستیم.
پویا پانا
چه کسی من را اینجا روی این سنگریزه گرد آورده است؟ با چه انگیزهای؟ و چرا اینقدر مختصر؟
من هیچ نیستم. یا بهتر بگویم تقریباً هیچ نیستم. «تقریباً» وضعیت کنونی من است؛ تقریباً وجودداشتن، تقریباً هیچبودن، نه اینبودن و نه آنبودن، بلکه آشفتگیای مرکب از هر دو.
عالم قدرت خود را در مقابل چشمانم مستقر میکند. درحالیکه میتواند من را متحیر خویش کند؛ درهم میشکند. به زندگی چهارمیخ شدهام. سرم گیج میرود. در مواجهه با او کوچک و کوچکتر میشوم. من هستم؛ بااینحال به من وعده دادهشده که روزی هیچ خواهم شد. من فقط عبور میکنم. وجود من نشان از بهپایانرسیدن من است؛ جاگرفته در بین دو حادثهٔ توخالی: تولد من و مرگ من. جدایی بیرحمانه و بازگشتناپذیری در انتظارم است. جدایی از دنیا، جدایی از نزدیکانم، جدایی از خودم. نوعی گسست. تنها به یک چیز اطمینان دارم: اطمینان به ازدستدادن همهچیز.
mahora
حجم
۱۴۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۱۴۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان