وقتی برای اولین بار با یک نفر ملاقات میکنیم، اغلب جذب همان ویژگیهایی میشویم که، در طول زمان، ما را دیوانه خواهد کرد
f.z
همانطور که ساموئل جانسون با کمی سختی، یکبار اظهار نظر کرده است:
«مشاهده شده است که آنهایی که برای آزادی قیل و قال فراوان راه میاندازند اکثراً آن را آزادانه قبول نمیکنند.»
f.z
اکثر مواقع، ایثارگرها علیه یک موقعیت دشوار، مثل تقسیم ناعادلانهٔ کار، استثمار یا کمبود اعتبار شکایت نمیکنند. چرا شکایت نمیکنند؟ چون فکر میکنند نباید مجبور باشند شکایت کنند؛ آنها تصور میکنند که دیگران باید متوجه تحملناپذیر بودن باری که به آنها تحمیل شده باشند و بدون اینکه خودشان چیزی بگویند آنها این بار را از دوششان برمیدارند یا بهتر است بردارند. یعنی، ایثارگر از دیگران انتظار دارد بدانند بدون آنکه وادار باشند، دست از تحمیل کردن انتظارات خود به آنها بردارند تا ایثارگر بتواند نفس راحتی بکشد. اما خیلی اوقات چنین چیزی اتفاق نمیافتد و بعد ایثارگر از کوره درمیرود که حتی زمانی که ایثارگر به آن انتظارات اعتراض نکرده است، دیگران آن بارهای سنگین را به آنها تحمیل کردهاند.
f.z
«هر مشقتی که نه گرایش به افزایش خوبی دارد و نه جلوگیری از بدی، بیهوده است.»
احسان رضاپور
«من علیه صاحبان نفوذ میجنگم، اما میخواهم وجود داشته باشند تا چیزی برای جنگیدن داشته باشم.»
f.z