بریدههایی از کتاب لبخند مهتاب
نویسنده:ژولین آراندا
مترجم:سمیه علیرضائی
ویراستار:عطیه طائب
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۶۶ رأی
۳٫۹
(۶۶)
دوستی حقیقی به عشق نزدیک است، بیآنکه شهوت نفسانی داشته باشد
Fereshte
«انسان موجود بیرحمیه، ورتیون. و زندگی گربهٔ مادهای که وقتی داره از گرسنگی میمیره، بچهٔ خودش رو میخوره. هیچوقت به ما لطف نمیکنه و بخشنده نیست. هرچقدر زودتر این موضوع رو درک کنی برات بهتره، وگرنه مثل من میشی. من زندگی رو دوست ندارم، ورتیون. زندگی هم من رو دوست نداره.»
«دقیقاً، کاپیتان. شما میتونید با این کار با زندگی آشتی کنید.»
Fereshte
مسیر حقیقت یک خط مستقیم نیست.
Fereshte
در این بندر بزرگ، زوجها طبق خواستهٔ کشتیرانی و سودهای کلانی که مالکانشان درو میکردند، اقدام کرده و از هم جدا میشدند. مالکانی که در آپارتمانهای راحتشان زندگی میکردند و هرگز مجبور نبودند با چنین محرومیتی سروکار داشته باشند. اینگونه نابرابریها، عاطفی و همچنین مادی است. برخی تمام لذت و خوشبختی را به دست میآورند، درحالیکه بقیه از بدو تولد، باید با ناراحتی و محرومیت زندگی کنند.
Fereshte
ما در دنیا بودیم و با وجود سالها زندگی، عاری از تجربه بودیم، مانند احمقهایی که امید داشتند یک روز راز زندگی را کشف کنند
Ailin_y
آلزایمر یک ناتوانی عجیبوغریب است، تناقضی در افزایش امید به زندگی، گویی بدن در مسیر گذر زمان، از زندان ذهن رهایی مییابد.
soroosh7561
جوانی چیز زیبایی است، اما پیری چشمهٔ دانش، حکمت و خاطرات است. انسان زمانی که کودک است، دوست دارد زود بزرگ شود و زمانی که پیر میشود، دوست دارد دوباره کودک شود.
soroosh7561
خوشبختی کوتاه و بیدوام است
soroosh7561
عناصر طبیعت متغیر، کشنده و کاملاً بیپروا هستند. گاهی که خشم انباشتهشدهشان نسبت به ما انسانها به نقطهٔ اوج میرسد، با هم متحد میشوند تا به ما یادآوری کنند که در این دنیا مستأجری بیش نیستیم و فقط آنها مالکان اصلی دنیا هستند.
soroosh7561
زندگی نمایشی از مخالفت و پذیرش و مذاکره و مصالحه است. در این صحنهٔ بزرگ زندگی که همهٔ ما با موسیقی مرموزی در آن میرقصیم، افراد کمی هستند که تغییر میکنند. برخی مقاومت میکنند و برخی تسلیم میشوند.
کاربر ۱۳۰۶۴۰۲
این شروع دویدن بهسمت مرگ بود. شمارش معکوسِ سخت تا پایان؛ پایانی که هیچکس نمیتواند از آن بگریزد، ولی همه سعی میکنند به روش خودشان فراموشش کنند
soroosh7561
زندگی مانند یک کشتی اقیانوسپیمای بزرگ است که همهٔ ما را حمل میکند و ما بسته به حالمان درها را باز یا بسته میکنیم. بعضی از مردم قبل از اینکه نور را ببینند، کم میآورند و ناامید میشوند، عدهای که از فکر کردن خسته شدهاند و قادر به بیشتر گشتن نیستند خود را از نردههای کنار کشتی به پایین پرتاب میکنند و ترجیح میدهند عمق دریا را جستوجو کنند و خطر غرق شدن را به جان بخرند، اما بعضیها تمام عمر را در اعماق کشتی سرگردان میمانند، با عجله حرکت میکنند و به دنبال راه خروج میگردند و گاهی با تلاطم دریا در راهروهای کشتی بالا و پایین میشوند. مسیر حقیقت یک خط مستقیم نیست.
amirabt77
خیلی عجیب است که فاصله گاهی عزیزترین خاطرات را پاک میکند یا با یک فیلتر آرمانی اصلاحشان کرده و جزئیات گرانبها را حذف میکند.
Ailin_y
زندگی مانند یک کشتی اقیانوسپیمای بزرگ است که همهٔ ما را حمل میکند
soroosh7561
آداب و عادات همیشه ما را محدود میکنند.
soroosh7561
در حقیقت، فکر میکنم آن کودک شیدا برای همیشه در وجودم باقی ماند.
son son
خیلی عجیب است که فاصله گاهی عزیزترین خاطرات را پاک میکند
soroosh7561
آقای بلانشار به دخترش نگاه کرد و گفت: «انسانیت داره به جهنم میره.»
soroosh7561
جنگ چیزی جز تصویر خونین یک روح دردمند نیست که مدام تازیانه میخورد، چون وقتی همهچیز اشتباه پیش میرود، متنفر بودن راحتتر از دوست داشتن و برداشتن اسلحه آسانتر از باز کردن آغوش است.
soroosh7561
ماه عزیزم از پنجره به پایین لبخند میزد
soroosh7561
حجم
۲۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰۳۰%
تومان