بریدههایی از کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست
۳٫۹
(۳۳)
با من بیا. فقط امشب. دنیا باز هم میچرخد و همهچیز تمام میشود و مردم فراموش میکنند.
shaz
ما نه چیزی وَرای ذهنمان هستیم و نه چیزی مادونِ آن.
shaz
ولی به تجربهٔ من زمان تسکیندهندهٔ همه چیزه. بعد از مدتی، آدم به یکجور خُنثایی و آرامش میرسه؛ زمان لبههای تیز رو سنباده میزنه. کمکم به خاطرِ تکرار و تکرارِ بیپایان درک میکنی که فلان تحقیر چیزِ خاصی هم نبود یا بهمان عشق فقط خیالاتِ خام بوده. ما این مزیت رو داریم که میتونیم زمانِ حال رو با خِرَدِ گذشته ببینیم و چنین شرافتی باعث میشه نتونی هیچ چیزی رو زیاده از حد جدی بگیری.»
مروارید ابراهیمیان
«وقتی به خاطر نیاری چه چیزهایی از دست دادی، به واقع چیزی هم از دست ندادی
مروارید ابراهیمیان
اگر این رو فراموش کنی...» با انگشتش به پیشانیام اشاره کرد. «... یا این رو...» به قلبم اشاره کرد. «... حتا اگر همه رو هم نجات بدی، از درون مُرده به حساب میآی
Soh Bat
زمان خردمند نیست، خِرَد هوشمند نیست. من هنوز هم ممکن است مغلوب بشوم؛ او مغلوبم کرد.
Sajjad
ما از ایزدان نیستیم؛ نه من، نه تو.
ما در آن آینه نگاه نخواهیم کرد.
در عوض، در اندک روزهایی که برایت باقی مانده، بالاخره
فانی هستی.
Soh Bat
نمیدانستم در آن روزگار در چین چند میلیون انسانِ نیکنهاد در سکوت نظارهگر بودند تا این اقلیتِ پرسروصدای بدخُلق در خیابانها رژه بروند و آواز بخوانند و مملکت را به قحطی و نابودی بکشانند؟
Soh Bat
این وضعیت یادآورِ آن حقیقتِ کهن بود که اگر ستمگری بخواهد جای پای خود را محکم کند به همدستیِ مردمانِ نیکنهاد نیاز دارد
Soh Bat
پیچیدگیِ امور باید دستآویزِ شما باشد برای انفعال
Sajjad
وقتی ما میمیریم انگار دنیا از نو آغاز میشود و تنها خاطرات در مقامِ شواهدِ کارهایی که کردهایم باقی میمانَد؛ نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر
Sajjad
ما نه چیزی وَرای ذهنمان هستیم و نه چیزی مادونِ آن
Sajjad
ما هر دو درهمشکستهایم و خُرد شدهایم؛ تهی هستیم و تنها. ما فقط نزدِ آنان که دوست داریم باقی میمانیم؛
amir_aa42
این بار محکمتر روی قلبم فشار داد و بعد آه کشید. «آدمایی که ناخودآگاه مهربونند، از روی غریزه مهربونند؛ نه اینکه به زور مهربون باشند
Soh Bat
پیچیدگیِ امور باید دستآویزِ شما باشد برای انفعال.
شعارِ باشگاهِ کرونوس همیشه این بوده
Sajjad
ذهن همان چیزی است که در زمان سفر میکند و تن جایی برای خود میپوسد
Sajjad
میگویند ذهنِ آدمی درد را نمیتواند به خاطر بسپرد؛ من میگویم اهمیتِ چندانی ندارد، زیرا حتا اگر حسِ جسمانی از میان برود خاطرهٔ ما از وحشتِ پیرامونش نقص ندارد.
Sajjad
فراموشی یعنی گریز، یعنی شانه خالی کردن از مسئولیتِ کارهایی که کرده و هویتی که داشته
Soh Bat
رازِ نترسیدن از تاریکی در این است که تاریکی را به هماوردی بطلبی تا از تو بترسد
Soh Bat
آگاهی جانشینِ نبوغ نیست و صرفاً شتابدهندهٔ آن است
Soh Bat
حجم
۴۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۲ صفحه
حجم
۴۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۲ صفحه
قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۷۷,۰۰۰۳۰%
تومان