بریدههایی از کتاب رام کردن ذهن سرکش
۳٫۲
(۶)
همه از من میپرسند: «یک راهکار همگانی که همه میتوانند برای کمک به کسی که دارد بحرانی را از سر میگذراند انجام دهند چیست؟» و بهترین جوابی که میتوانم بهشان بدهم این است که به آنها کمک کنند به خودشان بیایند و به زمان حال برگردند.
احسان رضاپور
اعتیاد را نخستین بار اولین متخصصان سلامت روان (فروید و امثال او) و اولین زمینهسازان گروه بازپروری (الکلیهای گمنام و امثال آن) بر اساس آنچه دیدند، شنیدند و میتوانستند در آن زمان اندازه بگیرند، تعریف کردند. به نظر اکثریت آنها اعتیاد عطشی شدید به چیزی همراه با استفادهٔ افراطی و مهارنشدنی از آن بود.
☆Nostalgia☆
اگر ترومایی از سر گذراندهاید، اگر آنقدر شدید آسیب دیدهاید که اصلاً به دنیا اعتماد ندارید، شما بهشدت مستعد پذیرش رفتارهای اعتیادگونهاید.
در برخی مقاطع زندگی اکثر افراد به دنبال چیزی هستند که بهشان کمک کند احساس بهتری داشته باشند. حریص چیزی هستیم که نمیتوانیم به دست آوریم. بنابراین برای سیر کردن آن ولع از راههای دیگری استفاده میکنیم. مواد مخدر، رفتارها و برخی فعالیتهای خاص. هر راهی را که انتخاب کنیم احتمالاً برای مدتی کارساز است. این ولع خام کمک میکند فراموش کنیم نیاز اصلیمان چیست.
☆Nostalgia☆
گابور ماته در کتابش، در قلمرو ارواح گرسنه تعریفی از اعتیاد ارائه داده است که از وقتی آن را خواندهام همهجا استفادهاش کردهام، حتی در پایاننامهٔ دانشکدهام.
«اعتیاد تکرار یک رفتار است. چه وابسته به مواد مخدر باشد چه نه. فرد صرف نظر از تأثیر منفیای که روی زندگی خودش و دیگران میگذارد احساس میکند مجبور به ادامهٔ آن رفتار است.
اعتیاد شامل این موارد است:
۱. درگیر شدن اجباری با رفتاری خاص که به دغدغهٔ فکری تبدیل میشود
۲. ناتوانی در کنترل آن رفتار
۳. دوام یا عود آن رفتار با وجود شواهد مربوط به آسیب
۴. نارضایتی، زودرنجی و عطش شدید نسبت به موضوعی ـ خواه مواد مخدر، خواه فعالیتی خاص و یا هر هدف دیگر ـ که فوراً قابل دسترس نیست.»
☆Nostalgia☆
مغز یک موجود لجوج و خودسرِ عوضی است که در مورد حقیقت و راستی جهان داستانهایی میسازد و خود آن را باور میکند.
این را قبلاً تجربه کردهاید، نه؟ برای مغز مهم نیست چه شواهد مخالفی میبیند، درست یا غلط، اصرار دارد همچنان روی موضع خود بماند. به همین دلیل است که انتخابات میتواند احمقانه باشد. یا به همین خاطر است که مردم ثروت زیادی در کازینوها از دست میدهند. مغز احساساتی برای ما تصمیمی میگیرد و مغز متفکر باید تلاش کند تا دلیلی برای آن پیدا کند.
مغزها میتوانند برای هرچیزی دلیل بتراشند و آن را موجه جلوه دهند.
احسان رضاپور
ارتباط فیزیکی میتواند داشتن حضور ذهن برای کنترل تنفس باشد. به همین سادگی به تنفستان توجه کنید. دم بازدم. وقتی مچ خودتان را میگیرید و میبینید حواستان پرت شده، به خودتان یادآوری کنید که دوباره روی تنفس تمرکز کنید.
ممکن است بخواهید راه بروید و به هر قدمی که برمیدارید توجه کنید. اگر احساس کردید دارید قدم میزنید و دوباره دچار نشخوار فکری شدهاید، سعی کنید هنگام راه رفتن یک قاشق چایخوری پر از آب را نگه دارید و مراقب باشید یک قطره هم از آن نچکد.
احسان رضاپور
درک چیزهای مفهومی و چالشبرانگیز سخت است. و اصلاً به آن معنا نیست که تجربهتان سخت و ناگوار نبوده، بلکه به این معناست که میتوانید از آن استفاده کنید و خودتان را قویتر کنید، از دیگران حمایت کنید و اجازه ندهید آن اتفاق شما و تمام زندگیتان را تصاحب کند. بدین معناست که روابط مثبتی داشته باشید که بر مبنای هر آنچه هستید استوار باشد نهفقط ترومایتان.
احسان رضاپور
قشر پیشپیشانی توانایی کنترل واکنشهای غریزی را ندارد، بلکه تنها میتواند آنها را تشریح کند. میتواند اطلاعات و راههایی برای واکنشهای مختلف پیشنهاد کند. میتواند سناریوهای مختلفی را امتحان کند. PFC بازخورد ارائه میدهد و میتواند مذاکره کند. اما وقتی در معرض استرس زیاد قرار میگیرد دیگر مسئولیتپذیر نیست. اگر فکر کنید که مغز متفکرتان را مغز حیوانیتان ربوده است دیوانه نشدهاید. اینطور حس میکنید چون واقعاً همین است.
احسان رضاپور
«خیلی خوب داری تاب میآری.»
این چرند هم معنی «قوی بودن» رو میده. اینکه قوی هستم یا نه، خیلی مهم نیست و ربطی به بحث نداره. تو که هیچ تصوری از لحظات خصوصی یا حقیقت درونی من نداری و من اصلاً نمیخوام با گریهوزاری نکردن باعث راحتی دیگران بشم و اونها من رو تحسین کنن؛ چون شاید بعضی وقتها نیاز داشته باشم گریه کنم و حالا میترسم که این کار رو جلوی تو بکنم.
☆Nostalgia☆
چرا باید قوی باشم؟ چرا نباید بتونم به همون اندازه که حس میکنم، کوچک و رنجدیده و ازپادراومده باشم؟ چرا نباید اجازه داشته باشم سختی و درد بکشم؟ چرا باید وانمود کنم بهتر از اون چیزیام که واقعاً هستم؟ گور پدر قوی بودنِ دروغی. من درحالحاضر اصلاً قوی نیستم و قصد وانمود کردنش رو هم ندارم.
☆Nostalgia☆
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه