بریدههایی از کتاب مسحور
۴٫۷
(۳)
رئیس از خود میپرسد: چرا مردم مرگی را که بهواسطهٔ کهولت سن یا سرطان یا خودکشی فرامیرسد به این راحتی میپذیرند، اما حاضر نیستند مرگ ناشی از اعدام را قبول کنند؟ چنین طرز فکری را غلط میشمارد. هیچکس به اندازهٔ یورک یا استرایکر یا بهخصوص آردن مستحق مرگ نیست، اما دیگران معتقدند چنین مرگی غیرطبیعی است، حال آنکه مرگ همسر مهربان و عزیزش را غیرطبیعی نمیدانند، زنی که سه بچه را بزرگ کرده و تاکنون آزارش به مورچهای هم نرسیده است.
Kamyab Komaee
وقتی زمان وجود ندارد، دیگر بیدار شدن مهم نیست، دیگر به تولد کسی فکر نمیکنید و به یاد ازدسترفتگان نیز نمیافتید. آزاد و رها در جهان شناورید و به هیچکس و هیچچیز وابسته نیستند. قلبتان خالی است و به همین علت در این دنیا نه وقت دارید و نه جا.
سبزَک
آنها که هرگز مورد تعرض قرار نگرفتهاند نمیدانند حس شرم و ننگ چه معنایی دارد؛ وقتی بدن بُعد جسمانیاش را از دست میدهد، روح آواره میشود؛ پس، از اولین پنجرهای که میبیند پا به فرار میگذارد.
Mahta Imani
یورک میداند اینجا دروغ اهمیتی ندارد. در دنیای درون، دروغها ذات واقعی شخص را شکل میدهند. در دنیای بیرون، خورشید و حقیقت انسان را مچاله میکنند تا به اندازهٔ واقعیاش درآید، اما اینجا از انسانها فقط سایهشان باقی میماند.
Mahta Imani
در اعماق مخفی قلبش و در مکان بکری از وجودش که دور از چشم دیگران است. از این میترسد که تا ابد تنها بماند، میترسد مجبور شود بدون آنکه کسی درکش کند، از جریان زندگی عبور کند. طاقت این را ندارد
sara
حقیقت این است که ساعت زمان را نشان نمیدهد. زمان را باید با معنا اندازه گرفت؛
sara
آدمها بهواسطهٔ معناست که با زمان همگام میشوند و معناست که گذشته را به یادشان میآورد و اینگونه است که میفهمند کجای این دنیا ایستادهاند.
sara
در دنیای درون، دروغها ذات واقعی شخص را شکل میدهند. در دنیای بیرون، خورشید و حقیقت انسان را مچاله میکنند تا به اندازهٔ واقعیاش درآید، اما اینجا از انسانها فقط سایهشان باقی میماند.
leoread
ساعتها به این فکر کردم چقدر عجیب است که بعضی حروف بیصدا هستند، درست مثل بعضی مراحل زندگیمان. آیا آنهایی که فرهنگ لغت را تألیف کردهاند بهعمد تصمیم گرفتهاند که زبان منعکسکنندهٔ زندگی باشد یا اتفاقی اینگونه شده است؟
کاربر ۱۹۲۲۸۴۰
بانو میترسد یک روز صبح از خواب بیدار شود و پاسخ سؤالی را پیدا کند که از خودش دربارهٔ یورک پرسیده بود: از کجا میفهمی دلت میخواد بمیری؟
ای کاش میتوانستم با او صحبت کنم. اگر میتوانستم، به او میگفتم: «بانو، چنین چیزی رو ذرهذره نمیفهمیم. یکباره هم بهمون الهام نمیشه. نه، یهدفعه از خواب بیدار میشیم و میفهمیم که دیگه وقتی باقی نمونده.»
Negin Nikbakht
حجم
۲۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان