بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لبخند غیرمجاز | طاقچه
کتاب لبخند غیرمجاز اثر اسماعیل امینی

بریده‌هایی از کتاب لبخند غیرمجاز

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۶ رأی
۳٫۲
(۶)
یک نفر رفت به یک بانک بزرگ و گفت: «من یک وام بزرگ می‌‌خواهم.» رئیس بزرگ گفت: «وام بزرگ، طرح‌های بزرگ، مدارک بزرگ و ضامن‌های بزرگ می‌خواهد، داری؟» آن یک نفر گفت: «ندارم، فقط یک تلفن همراه کوچک دارم. بفرمایید!» و گوشی را داد به رئیس بزرگ. گوشی زنگ زد، رئیس بزرگ با تلفن حرف زد، مکالمه تمام شد، وام آماده شد. آن یک نفر وام را گرفت و لبخند زد و رفت. رئیس بزرگ هم لبخند زد و کیفش را برداشت و رفت و دیگر به بانک برنگشت. آن یک نفر هم دیگر به بانک برنگشت.
سعید

حجم

۹۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۹۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
۲۵,۹۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد