بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لبخند غیرمجاز | طاقچه
تصویر جلد کتاب لبخند غیرمجاز

بریده‌هایی از کتاب لبخند غیرمجاز

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۶ رأی
۳٫۲
(۶)
یک نفر رفت به یک بانک بزرگ و گفت: «من یک وام بزرگ می‌‌خواهم.» رئیس بزرگ گفت: «وام بزرگ، طرح‌های بزرگ، مدارک بزرگ و ضامن‌های بزرگ می‌خواهد، داری؟» آن یک نفر گفت: «ندارم، فقط یک تلفن همراه کوچک دارم. بفرمایید!» و گوشی را داد به رئیس بزرگ. گوشی زنگ زد، رئیس بزرگ با تلفن حرف زد، مکالمه تمام شد، وام آماده شد. آن یک نفر وام را گرفت و لبخند زد و رفت. رئیس بزرگ هم لبخند زد و کیفش را برداشت و رفت و دیگر به بانک برنگشت. آن یک نفر هم دیگر به بانک برنگشت.
سعید
«نیمه پر لیوان» ـ اما این بحث... ـ اما ندارد، باید خوشبین باشی. تو عادت کرده‌ای که کاستی‌ها و ضعف‌ها را ببینی. مثلاً همین لیوان را ببین! اگر از تو بپرسند، می‌گویی نیمه‌خالی است، اما من با خوشبینی می‌گویم نیمه‌پر است. ـ اما این مثال... ـ همیشه اما! همواره اشکال‌تراشی، این همه بدبینی خوب نیست. نیمه پر لیوان را ببین پسر! خوشبین، مثبت و سرشار از پویایی. یادت باشد، نیمه پُر لیوان را ببین! هرچه باشد کام تشنه‌لبی را تازه می‌کند. ـ اما... این فقط یک نمونه آزمایشگاهی است.
Ramtin
قصاب و چوپان قصاب گفت: «همه چوپان‌ها مثل هم هستند؛ غمگین و کم‌حرف. تنها صدای نی آن‌ها را می‌شنوی، آن هم همیشه محزون و دلگیر. این بره‌های پرواری، این قوچ‌های گوشتالو و قبراق، این بزهای چاق و چله و شیطان، این دشت سرسبز هیچ‌کدام چوپان‌ها را آن‌قدر سر کیف نمی‌آورد تا نوایی شاد و فرح‌انگیز از نی‌شان برخیزد.» چوپان چیزی نگفت، نگاهی به چشم‌های معصوم بره‌ها انداخت و نی را به لب گذاشت و اندوهش را در آن دمید.
Ramtin

حجم

۹۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

حجم

۹۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
۱۸,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد