بریده‌های کتاب آخرین قایق
کتاب آخرین قایق اثر لورل اسنایدر

کتاب آخرین قایق

امتیاز:
۴.۴از ۱۷ رأیخواندن نظرات
رؤیای کودکی‌ام به حقیقت پیوست و امروز من یک نویسنده‌ام. کتاب‌هایم در قفسه‌های کتاب همه‌جای دنیا هستند، و بچه‌هایی که آن‌ها را می‌خوانند اغلب برایم پیام می‌فرستند. با این‌که هنوز سعادت نداشته‌ام ایران را ببینم، احساس خاصی دارم از این‌که می‌دانم همان‌طور که من با خواندن کتاب‌ها ایران را دیده‌ام، حالا بچه‌های ایرانی هم می‌توانند از طریق صفحات کتاب آخرین قایق، با من دیدار کنند. امیدوارم از این داستان لذت ببرید. داستانی که دربارهٔ جزیرهٔ اسرارآمیز من است، مکان خاصی که زاییدهٔ خیال من است.
Emily
دهان جینی بسته شد، چشم‌هایش را به زمین دوخت. نمی‌خواست اوضاع را برای دین سخت‌تر کند. فقط می‌خواست دین این‌قدر بی‌خیال نباشد. آهسته گفت: «معذرت می‌خوام. فقط دلم واسه‌ت... خیلی تنگ می‌شه، همین.» «خب معلومه. من هم دلم تنگ می‌شه. ولی این انتخاب خودم نیست. می‌فهمی؟» جینی لبش را گاز گرفت، سعی می‌کرد دوباره حرف اشتباهی نزند. ولی نتوانست ساکت بماند. «شاید هم باشه. منظورم اینه که، می‌تونی... بمونی.» دین چشم‌هایش را ریز کرد. «بمونم؟» جینی به دین نگاه کرد و سرش را به نشانهٔ تأیید تکان داد. دین گفت: «می‌دونی که نمی‌تونم، جینی.» «چرا؟» «چون نمی‌شه.»
Emily
جینی گفت: «آره، ولی تا وقتی من ارشدش هستم، وظیفهٔ منه که مواظبش باشم. درسته؟» بن پرسید: «واقعاً؟ من فکر می‌کردم وظیفه‌ت اینه که یادش بدی خودش مواظب خودش باشه. وگرنه وقتی تو بری چی می‌شه؟
starlight
با دهانی نیمه‌باز، کنار او به داستان درختی گوش کرد که همه‌چیزش را به پسری داد... سیب‌هایش، شاخه‌هایش... تا این‌که از درخت فقط کُنده‌ای باقی ماند. جینی فکر کرد داستان غم‌انگیزی است... ولی بخشیدنِ همه‌چیزت، خیلی عجیب است... این‌همه عاشق کسی بودن، همیشه و تا ابد کنارش ماندن... طاقت آوردن.
starlight
«متأسفم، بن.» تازگی‌ها انگار خیلی این کلمه را به زبان می‌آورد. بن بدون این‌که نگاهش کند گفت: «اشکالی نداره.» او هم انگار تازگی‌ها خیلی این حرف را به زبان می‌آورد.
Sara
«ببینم چی داری می‌خونی؟» اِس کتاب کهنه و پوسیده را بالا گرفت. روی جلدش تصویری از هیولایی خوابیده و قایقی بادبانی داشت. «آهان! این‌یکی از کتاب‌های محبوب منه. همیشه فکر می‌کردم اون‌جا یه‌کمی شبیه جزیرهٔ خودمونه. چرا واسه‌مون نمی‌خونیش؟»
معصومه توکلی

حجم

۲۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد