بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آخرین روز خانم بیکسبی | طاقچه
کتاب آخرین روز خانم بیکسبی اثر جان دیوید اَندرسون

بریده‌هایی از کتاب آخرین روز خانم بیکسبی

امتیاز:
۴.۵از ۱۴ رأی
۴٫۵
(۱۴)
«شهامت، در این نیست که اسلحه به دست بگیری. شهامت این است که بدانی هنوز نجنگیده شکست خورده‌ای، اما باز بجنگی و به هر قیمتی کار را تمام کنی.»
لیلا
واقعیت این است، همهٔ واقعیت این است؛ که در اصل، روز آخر نیست که از همه مهم‌تر است، بلکه روزهای قبلش اهمیت دارند؛ همان‌هایی که فرصت داری برگردی و دوباره بهشان نگاه کنی. آن‌ها روزهای میخکی هستند. شاید اول خیلی به چشم نیایند، ولی بیشتر با تو می‌مانند.
mah_s
ولی بیشتر از همه آن‌جوری بود که به حرف‌هایت گوش می‌داد، آن‌جوری که همهٔ حواسش را به تو می‌داد. با بقیهٔ معلم‌ها که صحبت می‌کردی، یک چشمشان به کلاس بود، ولی خانم بیکسبی تمام مدت نگاهش را به تو می‌دوخت. اصلاً هم مهم نبود چقدر طول بکشد تا بتوانی حرفت را بزنی.
عینکی خوش قلب
«شهامت، در این نیست که اسلحه به دست بگیری. شهامت این است که بدانی هنوز نجنگیده شکست خورده‌ای، اما باز بجنگی و به هر قیمتی کار را تمام کنی.»
mah_s
حتی «خوب‌ها» هم هرازگاهی وارد فاز نصیحت می‌شوند. البته حقشان است؛ چون مثل بقیهٔ معلم‌ها بیش از حد حوصلهٔ ما را سر نمی‌برند، بهشان ارفاق می‌کنیم.
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
همان معلم‌هایی که همه‌اش می‌گویند ساکت باشیم، حالا فرقی نمی‌کند که زنگ مطالعه باشد، وقت کار یا تقسیم کار باشد، زنگ ناهار باشد، بعد از مدرسه باشد، قبل از مدرسه باشد، آخر هفته باشد یا هر وقت دیگری. فقط باید صاف بنشینی و جیک نزنی.
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
«زامبی‌ها»: آن‌ها همان معلم‌هایی هستند که چندین قرن است معلم‌اند. از زمان ریاست جمهوری روزولت، منظورم روزولت اول است، همان که سبیل‌های پرپشت دارد و در فیلم موزه‌ها دیده‌ایم. معلم‌های زامبی با صدای یکنواختی زیر لب زمزمه می‌کنند و مجهز به تعداد زیادی کاربرگ هستند. همهٔ این کاربرگ‌ها طوری طراحی شده‌اند که هر گونه خوشی از چرخهٔ آموزش حذف شود
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
‘به محض این‌که در توانایی پروازتون شک کنین، برای همیشه از پرواز کردن بازمی‌مونین’
f.r
می‌گفت گل‌های میخک اسمشان بد در رفته؛ چون که از گل‌های رُز ارزان‌ترند، ولی او آن‌ها را بیشتر دوست داشت؛ چون می‌گفت بیشتر می‌جنگند. رُزها نازک‌نارنجی‌اند، زود تسلیم می‌شوند و می‌میرند. حتی فرصت نمی‌دهند که به بودنشان عادت کنی.
لیلا
خانم بیکسبی حداقل هفته‌ای یک‌بار ما را مجبور می‌کرد تا یک ربع، بیست دقیقه‌ای در دفتر یادداشتمان بنویسیم. گاهی اوقات می‌توانستیم دربارهٔ هر چیزی که دلمان می‌خواست بنویسیم، ولی بیشتر وقت‌ها او برای ما جمله‌هایی با موضوعات مختلف می‌نوشت تا ما دربارهٔ آن‌ها بنویسیم. مثلاً، دربارهٔ وقتی بنویسید که یک چیز غافلگیرکننده دربارهٔ خودتان کشف کردید یا دربارهٔ کسی بنویسید که خیلی او را قبول دارید. گاهی سؤالاتش را با «کدام را ترجیح می‌دهید» شروع می‌کرد و گاهی هم پیشنهادهای عجیب‌غریب می‌داد؛ مثلاً می‌گفت یک طعم جدید آدامس را که فکر می‌کنید هیچ کس حاضر نمی‌شود آن را بجود انتخاب کنید و برایش یک آگهی تبلیغاتی بنویسید.
لیلا

حجم

۲۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد