بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آپولو؛ جلد سوم | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب آپولو؛ جلد سوم اثر ریک ریوردان

بریده‌هایی از کتاب آپولو؛ جلد سوم

نویسنده:ریک ریوردان
امتیاز:
۴.۵از ۲۰ رأی
۴٫۵
(۲۰)
فکر کردم: آهان. حتی در میان پاندای هم می‌شد نوازنده‌های سرخورده پیدا کرد. ناگهان امکس مرا به یاد پدرم، زئوس، انداخت؛ یاد وقت‌هایی که با طوفان خشمش (طوفان واقعی ها! آذرخش و تندر و رگبار هم داشت.) تا دامنهٔ کوه المپ پایین می‌آمد و به من دستور می‌داد دست از نواختن آن زیتر جهنمی‌ام بردارم. خواسته‌ای که خیلی ناعادلانه بود. همه می‌دانند که ساعت دو بامداد بهترین زمان برای تمرین زیتر است.
ن. عادل
روی دیوار اتاق جیسون تصویرِ قاب‌شده‌ای از خواهرش تالیا بود که رو به دوربین لبخند می‌زد، کمانش را روی پشتش انداخته بود و موهای تیره و کوتاهش در باد به یک‌سو کشیده می‌شد. غیر از چشم‌های آبی خیره‌کننده‌اش، هیچ شباهتی به برادرش نداشت. اما خب، هیچ‌کدامشان هم هیچ شباهتی به من که پسر زئوس بودم و درواقع برادرشان به شمار می‌آمدم، نداشتند. لعنت به تو، پدر، از بس که بچه داری! با همین کارهایت در طول هزاران سال، ازدواج کردن را برایمان به میدان مین تبدیل کردی.
ن. عادل
وقتی زندگی بذری به شما می‌ده اون رو تو زمین خشک و سنگلاخ بکارین من آدم خوش‌بینی هستم
ن. عادل
گرور به خود لرزید. «همیشه از این اسم متنفر بوده‌م. اصلاً معنی‌ش چی هست؟ ساتیرکُش؟ خون‌خوار؟» گفتم: «چکمه‌کوچولو.» موهای تیره و ژولیدهٔ جاشوا روی سرش سیخ شد و ظاهراً این اتفاق به نظر مگ شگفت‌آور بود. «چکمه‌کوچولو؟» جاشوا به دورتادور اتاق نگاه کرد، لابد خیال می‌کرد متوجه نکتهٔ شوخی نشده. هیچ‌کس نمی‌خندید. «بله.»
ن. عادل
چه بچهٔ بانمکی دارین چکمه‌های کوچولو موچولوش و اون لبخند قاتلانه‌ش چه قشنگن
ن. عادل
بالاخره تیر دودونا حرف آخرش را زد: استریکس‌ها خطرناک‌اند. گفتم: «یک‌بار دیگر با فرزانگی خود نور را به ظلمت آوردید.»
ن. عادل

حجم

۴۲۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

حجم

۴۲۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۶۴ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۴۶,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد