بریدههایی از کتاب خداشناسی
۴٫۷
(۴۱)
«وقتی ماهیان جمع شدند و گفتند: چند گاه است که ما حکایت آب میشنویم و میگویند حیات ما از آب است، و هرگز آب را ندیدهایم.
بعضی شنیده بودند که در فلان دریا ماهی ای هست دانا، که آب را دیده،
گفتند: پیش او رویم تا آب را بما نماید.
A
۱۰. «پاسکال» فیلسوف معروف می گوید:
«هیچ چیز جز عقیده به خدا، سوز درون و تشنگی روح ما را فرو نمی نشاند».
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ما مانند کسانی هستیم که از دوران کودکی در غاری زیبا و پر از عجائب به دنیا آمدهاند و در تمام عمر سرگرم تماشای زیبائیهای غار هستند، غافل از آنکه در بیرون مناظری هزاران بار دلفریبتر از آن وجود دارد.
انسانی مهربان و دلسوز به غار میآید و سعی میکند جلوی ما را در گشت و گذار در غار بگیرد تا ما به جای مشغول شدن به عجائب غار کمکم به سوی در ورودی غار حرکت کنیم و راه به عالمی نورانی و روشن و دلانگیز بیابیم ولی ما در پندار خود وی را شخصی ظالم میشماریم که جلوی آسایش و راحتی ما را گرفته است.
دنیا مانند آن غار تاریک است که ما را فریفته زیباییهای خود میکند و مصیبتها برای آن است که بفهمیم که این لذتها و زیباییها ارزشی ندارد
Jaber_313
منظور آنکه اگر کسی واقعا از روی صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خدای خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شک داشته باشد.» (رساله لباللباب در سیر و سلوک اولی الألباب، ص ۸۹ – ۹۲)»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بنابراین میتوان خلاصه برهان نظم را چنین بیان کرد:
۱. عالم طبیعت دارای نظمی برنامهدار و هدفمندو پیچیده است.
۲. هر نظم هدفمند پیچیدهای حتماً دارای ناظمی آگاه بیرون از خود است.
نتیجه: عالم طبیعت دارای ناظمی آگاه و بیرون از خود است.
|فلآنی|°
راه رشد انسان توجه به خداوند و انس با او و تجلی عشق و محبت وی در قلب و جان انسان و دلکندن از خاکدان عالم دنیا است
M.A.Z
«شرایط مساوی نتیجه مساوی دارد؛ اگر شیءای در شرایط «الف» موجود است و در شرایط «ب» موجود نیست پس شرایط «الف» و «ب» مساوی نیستند و این شیء به علتی وابسته است که آن را محدود در شرایط «الف» نموده و به شرایط «ب» وابسته قرار نداده است و هرچیزی که نوعی وابستگی داشته باشد خودبهخود ایجاد نشده و به شرایط وجود خود «نیازمند» است.
در اصطلاح فلسفی به موجود محدود از آنجا که ممکن است در شرایطی باشد و ممکن است در شرایط دیگری نباشد، «ممکن الوجود» میگویند. و قضیهٔ بدیهی و ناخودآگاهِ «نیاز موجودات محدود در شرایط خاص به علت را» را «اصل علیّت» مینامند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«حادث» فقط دربارهٔ موجوداتی که از نظر زمانی محدود هستند، بهکار میرود و به چیزهایی که اصلاً زمانمند نیستند و یا از نظر زمانی همیشگی هستند، پدیده گفته نمیشود.
راه دوم که راه عقلی محض است دربارهٔ هر نوع محدودیتی صادق است. مثلا انرژیها حتی اگر زمانمند هم نباشند باز هم محدودند و برای ما این سؤال مطرح است که دلیل این محدودیت چیست؟ اگر انرژی خودبه خود ایجاد میشود پس چرا همهجا و در همه شرایط یافت نمیشوند؟
اگر کمی بیشتر دقت کنیم میبینیم راه اوّل (راه تجربی) چیزی جز همان راه عقلیِ تحلیل محدودیتها نیست؛ به عبارت دیگر اصل علّیت که در ذهن همه ما به صورت ناخودآگاه وجود دارد در طول زندگی با تجربههای فراوان تأیید میشود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آلفرد گیرر دربارهٔ هوشمندی انسان و مقایسهٔ آن با کامپیوتر میگوید:
"اگر کامپیوتری به بزرگی جهان کائنات بود و عمری به اندازه آن داشته و از آغاز جهان تاکنون مشغول کار باشد و فرض کنیم تمام عناصر تشکیل دهنده آن نیزخزاب نشده باشد میتواند حداکثر ۱۰ به توان ۱۲۰ عمل را انجام که این عدد ۱۰ به توان ۴۰ برابر تمامی ذرات یا الکترونهای جهان کائنات که مساوی ۱۰ به توان ۸۰ است میباشد.
این عدد ۱۰ به توان ۲۰ عملا بالاترین مرز رویدادهایی هست که در جهان کائنات رخ داده است." (گیرر، ۱۹۹۱)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر هوایی که زمین را در برگرفته است، غلیظ تر از این میبود، تنفس و نفس کشیدن، بسیار دشوار میشد و همهٔ نفسکشندگان در خطر اختناق و خفگی قرار میگرفتند. مواد اضافی که در هوا پیدا میشد، برای نفس کشندهها زیانبخش بود.
اگر هوا رقیقتر از این میبود، عدد نفس کشیدن بیشتر میشد و زیانهای مزاجی پیدا میشد. اگر هوا رقیقتر بود، اکسیژن، مادهٔ حیاتی، به مقدار احتیاج به بدن نمیرسید. اضافه بر این، سوراخهای مویین بدن باز میشد. خون از داخل به خارج سرازیر میشد و جلوگیری از این خونریزی همیشگی، بسیار بسیار دشوار بود؛ پس تمامی انسان ها و جانوران در خطر مرگ قرار میگرفتند.
آیا اختیار این اندازهٔ معین از رقت و غلظت برای هوا، که حیاتبخش است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در حقیقت این مائیم که با توقع کاذب و توهم مساوی بودن «نداشتن نعمت اضافه» با «داشتن کمبود» از خداوند متعال طلبکار شده و او را مقصر میخوانیم.
بیچارگیهای دنیوی ما از خرابی عینکی است که بر چشم خود زدهایم و همواره خود را با دیگری مقایسه میکنیم و نبودها را بودن نقص می شماریم و آنگاه خداوند را مسؤول این نقص میپنداریم.
بنده خدا
بیداری در نیمههای شب که همه جا تاریک و آرام است و چیزهای کمتری انسان را به خود مشغول میکند و راز و نیاز کردن با خداوند بخشنده و پروردگار مهربان و دعا و مناجات و اشک و آه و به یاد داشتن خداوند در طول روز کمکم سبب میشود که انسان وابستگی خود را به خدا به صورت پایدار و همیشگی ادراک نماید و فقر و نداری خود را همواره در مقابل دیدگانش حاضر ببیند و آهسته آهسته به خداوند نزدیک شود.
بنده خدا
راه رشد انسان توجه به خداوند و انس با او و تجلی عشق و محبت وی در قلب و جان انسان و دلکندن از خاکدان عالم دنیا است و گناه یعنی عملی که انسان را در مسیر دلبستگی بیشتر به دنیا و دوری از محبت خداوند حرکت میدهد
سیدجواد
هر چه را پیرامون خود میبینیم از قاعده «علت و معلول» پیروی میکند و در همه آنها آثار نیازمندی و فقر و احتیاج به چیزهای دیگر را مشاهده میکنیم.
در اصطلاح علمی برای بیان این قاعده می گوییم: «هر چیزی که «حادث» است، نیاز به «مُحدِثی» دارد و هر پدیده علّتی میخواهد.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در بسیاری از آیات و روایات صحبت از کسانی شده است که در همین دنیا پردهها از جلوی چشمانشان کنار رفته و همیشه خداوند را با قلب و دلشان میبینند.
از حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسلام پرسیدند:
«هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟؛ آیا پروردگارت را دیدهای؟»
حضرت فرمودند: «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبًّا لَمْ أَرَه؛ من چنین نبودم که پروردگاری را که ندیدهام عبادت کنم.» سپس فرمودند: «لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الأبْصَارِ، وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَآئِقِ الإیمَان؛ چشم ها او را با دیدن بصری ندیده است، ولی قلبها او را با حقایق ایمان مشاهده نموده است.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان باید سعی کند که خداشناسی فطری را همیشه به همراه داشته باشد و همواره حضور خداوند را حس نماید. هر چقدر حس حضور خداوند در انسان قویتر شود، حال و روز انسان نیز بهتر میشود، عبادتش رنگ و بوی دیگری میگیرد، اخلاقش تغییر میکند، از گناهان دور میشود و کمکم محبت خداوند در دلش شعلهور شده و او را به سوی خداوند سوق میدهد و تنها راه آن، مداومت بر مراقبه در همه حالات است.
از اینجا به اهمیت ترک دنیا و دوری از لهو و لغو و باطل و اهمیت عبادت و نماز اول وقت و نماز شب پیمیبریم و میفهمیم که اینها مهمترین وسیله برای برقرار شدن ارتباط ما با خداوند متعال است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بیداری در نیمههای شب که همه جا تاریک و آرام است و چیزهای کمتری انسان را به خود مشغول میکند و راز و نیاز کردن با خداوند بخشنده و پروردگار مهربان و دعا و مناجات و اشک و آه و به یاد داشتن خداوند در طول روز کمکم سبب میشود که انسان وابستگی خود را به خدا به صورت پایدار و همیشگی ادراک نماید و فقر و نداری خود را همواره در مقابل دیدگانش حاضر ببیند و آهسته آهسته به خداوند نزدیک شود.
صَمْت و جوع و سَهَر و عزلت و ذکری به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
راه استمرار بخشیدن به شهود فطری
اگرچه این شهود فطری برای غالب ما کوتاه و گذراست، ولی انسان می تواند با اعمال صالحه و تقوا و مراقبه و عبادت، پردههای توهّم را کنار زده و این شهود را همیشگی و دائمی کند.
در مثال گذشته دیدیم که درد پای بیمار در درون او بود، ولی وقتی به بیرون خود مشغول میشد از همین امر درونی غافل میگشت؛ چون به واسطه ضعیف بودن نفس نمیتوانست درون و بیرون را با هم ادراک کند.
خداشناسی فطری نیز در درون ماست، پس برای یافتن و داشتن آن باید بیشتر در خود فرو رفته و از بیرون خود کمی جدا شویم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ادراک وابستگی همیشگی انسان به خدا سبب میشود که بفهمیم خداوند از هر کسی به ما نزدیکتر بوده و بلکه همیشه همراه ما و در تمام وجود ما حاضر است
نَحْنُ أَقْرَبُ إلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید؛ «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
چرا نام این برهان «برهان فطرت» است؟
«فَطْر» به معنی «خلق کردن و آفرینش یک چیز بدون سابقه» و «فِطرت» به معنی «نوع خاصی از آفرینش» است. در واقع به گونه خاصّی از آفرینش که خداوند انسان را بر آن سرشته است فطرت میگویند. به بیان دیگر فطرت همان ساختار و سرشت اصلی و اولیّه وجود انسان است. وقتی میگویند این امری فطری است یعنی انسان در خلقت اصلی خود با آن متناسب بوده و نوع سرشت اولیّه و ساختمان وجودیش آن را به آن سو میکشاند یعنی این امر در درون خود انسان بوده و هست نه اینکه تحت تأثیر محیط و یا تربیت خاص آن را آموخته باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان