احمق مَردا که دل در این جهان بندد. بخت همچون یکی مرد وحشی به هر سو میجهد و کس را یارای آن نیست که سعادت را دیرزمانی در آغوش کشد.
garshasp1996
زیرا آنگاه که فلاکتْ شهری را دربرمیگیرد، دینْ سست میگردد و خدایان را پاس نمیدارند.
" یک تکه تنهایی "
هکوب: نه فرزند، اینکه میگویی خطاست. زندگی و مرگ یکسان نیستند. در زندگی امید هست، مرگ سراسر نیستیست.
آندروماک: گوش کن مادر، بگذار کمی با تو بگومگو کنم، دستکم آن اندازه که تو را آرام کند. در چشم من، مرگ و هرگززادهنشدن یکسان است، و مرگ بهمراتب از زندگیِ سرشار از رنج بهتر است. اما مردی که پس از خوشبختی گرفتار تیرهروزی میشود، دوچندان آزار میبیند. هم از اینکه به پستی افتاده است، هم از آن رو که آن شادی را که از کف داده است به یاد میآورد.
☆Nostalgia☆
اکنون کاشانهمان اشکیست که میریزیم.
ali73