تنها دلیل اینکه از شریک سابقمان دست نمیکشیم، ترس از ندانستن اتفاقاتی است که بعدها خواهند افتاد، یا شاید هم ترس از تنهاماندن.
الی هستم
خسته از سعیکردنی!
خسته از اینکه وقتی آزار میبینی لامتاکام حرف نمیزنی،
خسته از شبهایی که بیقراری،
خسته از اینکه تظاهر میکنی همهچیز خوب است
و خسته از محکم چنگزدن به او،
زمانیکه میدانی باید رهایش کنی.
الی هستم
شاید از دوباره شروعکردن میهراسم؛
چراکه نگرانم دیگران هم مثل تو به من آسیب برسانند.
الی هستم
نمیدانم چرا وقتی آنقدر ناراضی بودم، بازهم نرفتم. فکر کنم اشتباهم این بود که بیش از آنچه باید، ماندم.
الی هستم
سرانجام با تمام تکههای شکستهٔ گذشتهام کنار آمدم و دراینبین، بخشیدن خودم نخستین قدم برای پشتسرگذاشتن تو بود.
الی هستم
هرگز خودت را در شرایطی قرار نده که همیشه تو آن کسی باشی که دنبال دیگری است.
مرضیه
روزی تمام بدبختیهایی را که تو باعث شدی به سرم بیایند به یاد خواهی آورد.
یادت میآید چطور وقتی هیچکس نبود، من کنارت ماندم و آنگاه فکر اینکه زمانی کسی کنارت بود که بیقیدوشرط دوستت داشت آزارت خواهد داد.
مرضیه
دلتنگشدن برایش هیچ اشکالی ندارد،
امیدواربودن هیچ اشکالی ندارد،
باورداشتن هیچ اشکالی ندارد،
فقط سالهایسال زندگیات را
وقف خیالپردازی یکطرفه نکن!
بهسین
هرچیزی که فکر میکردم در حال خردکردن من است، در اصل داشت مرا به فرم زن فوقالعادهای که امروز هستم شکل میداد.
bhreh_ka