بریده‌های کتاب ناخدا رحمت
کتاب ناخدا رحمت اثر نرجس شکوریان‌فرد

کتاب ناخدا رحمت

انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۸از ۱۲ رأی
۴٫۸
(۱۲)
آقا فقیرم. کمکی بفرمائید. و امام صادق (ع) سکوت کرد. چند باری رفت و از فقر و نداری گفت. تا این‌که امام فرمودند: - کسی که محبت ما اهل‌بیت را دارد، فقیر نیست.
mohaddese
در کربلا تا یاران بودند، نگذاشتند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود و چقدر گریه کردند بر غربت امام بعد از رفتنشان. حالا نوبتِ از تاریخ جامانده‌ها است. کربلا تکرار می‌شود. اما این‌بار ما هستیم به «فراوانی» به «استقامت» به «حرکت». قطعا هیچ‌گاه نوبت امام نخواهد رسید. ان‌شاءالله
مجهول
بعضی مغزشان را برمی‌دارند و فرار می‌کنند که... بعضی تمام دارایی‌شان را کف دست می‌گیرند و می‌آورند که... خدا! مالک همهٔ دارایی‌های ماست تا خدا که را بپسندد...
مجهول
- آقا فقیرم. کمکی بفرمائید. و امام صادق (ع) سکوت کرد. چند باری رفت و از فقر و نداری گفت. تا این‌که امام فرمودند: - کسی که محبت ما اهل‌بیت را دارد، فقیر نیست. سرمایه‌دارهایی که یک‌شبه سرمایه‌شان می‌رود و سکته می‌کنند، فقیر بوده‌اند. حاجی از اول سرمایه‌دار خان امام صادق (ع) بود. پس بی‌خیال همهٔ عالم که همهٔ عالم از اوست.
مجهول
موج است که تمام قطره‌ها را به حرکت درمی‌آورد پیش می‌برد و همه را تا ساحل آرامش همراهی می‌کند؛ و گرنه مرداب هم پر از قطره‌های آب است اما متعفن و بدبو و راکد. حاجی مثل یک موج بود که بودنش حرکت بود و اتحاد قطره‌ها.
مجهول
روزمرگی آدم را می‌پوساند. می‌خوری مثل همه می‌خوابی مثل همه کار می‌کنی مثل همه ازدواج می‌کنی مثل همه. ... آخرش هم می‌میری و چالت می‌کنند و می‌پوسی مثل همه. اما اگر بفهمی و روزمرگی‌هایت را بسوزانی می‌شوی شمعی که روشن می‌کند تمام تاریکی‌ها را. حالا نه مثل همه، که همه دوست دارند مثل تو باشند؛ یک مجاهد مؤمن انقلابی. نه مثل همه؛ مثل «امام».
مجهول
سرسپرده و دست‌نشانده که باشی تا هر وقت بخواهند در امانی و هر وقت نخواهند باید بروی. مردمت هم بمیرند، مهم نیست. اما آزاده که باشی، حتماً به فکر نابود کردنت می‌افتند. اما تو تا هر وقت که بخواهی، آن‌گونه که بخواهی می‌مانی و می‌روی؛ هرچند که «فنا» برای همه است اما آن‌چه که می‌ماند «اسلام» است چون فداییانی دارد از جنس جوانی. و جوانی حاجی، حالا درست زیر بیرق «انقلاب اسلامی» داشت معنا می‌شد. خودش و همهٔ پسرانش، فدای حسین!
مجهول
جوانی که هجرت می‌کند تا دنیایش را بسازد جوانی که هجرت می‌کند تا تاج افتخار دنیا را سرش بگذارد. برای همین شاید قید دینش را هم بزند قید غیرت ایرانی‌اش را هم بزند. گاهی چقدر فرق است بین جوانان ایرانی ما که به خاطر راحتی، تمام استعدادشان را دودستی تقدیم کشورهای توسعه‌یافته می‌کنند با... جوانانی چون «رحمت» م آرزوست.
مجهول
سرت که به کار خدا گرم باشد دنیا و آخرتت یک‌جا درست می‌شود. اما وقتی که شیطان مسئول سرگرم کردن تو باشد دنیایت طوری خراب می‌شود که... مگر انسان چند سر دارد که بخواهد هزار سودا برایش ترتیب بدهد؟! سر پرسودای رحمانی اگر روزی شود آزاد می‌شوی و زندگی در همهٔ دنیا برایت یک «سَبک» پیدا می‌کند: سَبک اسلامی.
مجهول
زیر پرچم هرکسی نباید سینه بزنی. اگر روزی تفنگ تعارفت کردند ببین صاحبش کیست و تو را برای چه فراخوانده. این را رحمت از «امامش» آموخته بود. مطمئن باش که تاریخ تکراری است و تو در هر زمانی امامی داری که یزیدی مقابلش عَلَم سیاه برداشته است. یزیدی نباش که گندم ری ارزش ندارد.
مجهول

حجم

۲۲۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۲۲۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۷۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد