بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چمران به روایت همسر شهید | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب چمران به روایت همسر شهید اثر حبیبه جعفریان

بریده‌هایی از کتاب چمران به روایت همسر شهید

امتیاز:
۴.۶از ۱۳۱ رأی
۴٫۶
(۱۳۱)
ما مجسمه‌های خیلی زیبا داشتیم از جنس عاج که بابا از آفریقا آورده بود. مصطفی خیلی ناراحت بود و خودمان دو تا همه آن‌ها را شکستیم. می‌گفت «این‌ها برای چی؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم اسلام. به همین سادگی.»
محمد صدوقی
«خدایا! من از تو یک چیز می‌خواهم با همه اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلا تنهایش نگذار! من می‌خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز. خدایا! می‌خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می‌خواهم به من فکر کند، مثل گلی زیبا که در راه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود. می‌خواهم غاده به من فکر کند، مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه. می‌خواهم او به من فکر کند، مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی‌نهایت.»
علی

حجم

۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۱
۱۲
صفحه بعد