«آسمان فرصت پرواز بلندی است...
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی.»
|هیـچِمطلقـ|
دوست فقط آن کسی نیست که به او سلام میکنی. دوست، دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون میکشد؛ درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست مینامی، میکوشند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشانند. دوست حقیقی کسی است که نمیتواند تو را رها کند. صدایی است که نام تو را زنده نگه میدارد، حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپردهاند؛ اما بیشتر از همه، دوست یک قلب است؛ یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسانها؛ جایی که عمیقترین عشقها از آنجا میآید.
هانیه
«لذتهای آنی، غمهای آتی در بر دارند.»
کسی نبود که در گوشم بگوید:
ترک شهوتها و لذتها سخاست
هر که در شهوت فرو شد برنخاست
کسی را نداشتم تا به من بفهماند:
به دنبال غرایز جنسی رفتن، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است؛ عسل شیرین است، اما زبان به دونیمه خواهد شد.
کسی به من نگفت:
اگر لذتِ ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس را لذت ندانی
هانیه
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن تا گوهرشناس قابلی پیدا شود
آب پاشیدن بر زمین شورهزار بیحاصل است
صبر کن تا زمین بایری پیدا شود
هانیه
انسان خوشبخت کسی نیست که در شرایطی خاص به سر میبرد، بلکه کسی است که دیدی خاص دارد
هانیه