بریدههایی از کتاب انجمن سری بندیکت ۳
۴٫۳
(۹)
اعتقاد داشت بچهها باید تا وقتیکه بزرگ میشوند، توی جعبه زندگی کنند!
𝐑𝐎𝐒𝐄
رهبران دنیا هر روز فاجعه خلق میکنن و بعد خودشون برطرفش میکنن؛ اونم به میل و هوس خودشون! دنیا اینجوری پیش میره. مردم برای نجات خودشون باید بهجز تواناییهای رهبرشون، چیز دیگهای رو باور نداشته باشن. این درسته! احساس خوشبختی اونا... و بله، سرنوشتشون... به هوش و مهارت افرادی بستگی داره که فجایع روز رو اداره میکنن. بدون شک کسی که موفق میشه از هر راهی رهبری مردم رو به عهده بگیره، باهوشترین و ماهرترین و درنتیجه، لایقترین فرد برای این کاره
𝐑𝐎𝐒𝐄
تصورش سخت بود؛ تحملش سختتر.
𝐑𝐎𝐒𝐄
وقتی بیشترِ مردم دلیل به وجود اومدن یه مشکل رو نمیدونن، حل کردنش سخته
𝐑𝐎𝐒𝐄
تو خیلی توی خودتی. تو همیشه نمیتونی به همهچی فکر کنی؛ هیچکس نمیتونه. من نمیتونم هیچکدوم از این کارها رو بهتنهایی انجام بدم؛ استیکی هم نمیتونه. تو هم همینطور. خودت این رو میدونی. شاید تو این موضوع رو فراموش کردی، چون احساس مسئولیت میکنی... ولی نمیتونی مسئولیت همهٔ ما رو به عهده بگیری. منظورم اینه که ما همه مسئولیم. خُب؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
او فرار کرده بود، اما یک فراری به کجا فرار میکند؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
ناپدید شدن ناگهانی بعضی از خاطرهها بهصورت انتخابی، بهاندازهٔ ازدستدادن همهٔ خاطرهها آزاردهنده نیست.
𝐑𝐎𝐒𝐄
ذهن انسان گاهی برای محافظت از خود، خاطرات دردناک را پاک میکند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آن حالت شبیه زمانی بود که روی صندلی دندانپزشکی برای عکسبرداری نشستهای؛ همان وقتیکه برای چند لحظه توی اتاق خالی تنها میمانی و زمان برای تو خیلی بیشتر از چند لحظه به نظر میرسد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
وقتی کسی چیزی نداشته باشد که به خاطرش فرار کند، فرار واقعاً چه معنایی دارد؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
«دیگه صحبت از برنده شدن نیست، آقای کرتین! خلاصی مهمه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«حماقت تو دیگه کسلکننده شده، رینارد! نیازی به گرفتن همهٔ شما نیست. گرفتنِ یه نفر کافیه تا بقیه رو هم تضمین کنه. بهترین کار گرفتن آسونترین مورده.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
شما بچهها روزم رو خراب کردین... ولی همونطور که میبینین، همیشه یه شبی هم تو راهه!
𝐑𝐎𝐒𝐄
میلیگان که چیزی برای انداختن پیدا نکرده بود، خودش را از بالا انداخته بود!
𝐑𝐎𝐒𝐄
مثل این بود که از ترس شیرها پشت یک پلنگ مخفی شوی؛ البته یک پلنگ خواب!
𝐑𝐎𝐒𝐄
هر دو عرق میریختند. هر دو لبخند میزدند، اما فقط یکی از آنها برنده میشد و هر دو این را میدانستند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«صبر کنین! منظورت اینه که ما باید اونها رو نجات بدیم تا بعد اونها بتونن ما رو نجات بِدن؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
استیکی آهسته گفت: «من حس بدی به کراولینگز دارم.»
کیت در جواب گفت: «منم همینطور! ولی فکر میکنم تغییری در پیش داریم.»
«واقعاً؟»
کیت گفت: «آره. کاملاً مطمئنم اوضاع بدتر میشه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
من از مردم بدم نمیآد؛ فقط میخوام کنترلشون کنم. چون نمیتونم ببینم امور پیچیدهٔ دنیا اینقدر بد اداره میشه.
𝐑𝐎𝐒𝐄
تغییر دادن عقیده یا سلیقهٔ دیگران، شبیه برنده شدن توی یه بحث طولانی و خستهکنندهست
𝐑𝐎𝐒𝐄
حجم
۸۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۸۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
قیمت:
۱۱۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد