بریدههایی از کتاب داستان یک روح
نویسنده:مری داونینگ هان
مترجم:رعنا باقریان کوشکقاضی
انتشارات:انتشارات پرتقال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳۶ رأی
۴٫۳
(۳۶)
دنیایی که اجازه میدهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
الف طا
دنیایی که اجازه میدهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
پریا
شاید اگر مثل آدمهای شجاع رفتار میکردم، شجاع میشدم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آدمها خیلی شکننده و خیلی آسیبپذیرند و خیلی سخت بهبود پیدا میکنند.
Moonlight🌕
همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان میگرفتم. دنیایی که اجازه میدهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
خانههای خالی این خاصیت را دارد که همیشه آدم میفهمد در خانه تنهاست.
𝐑𝐎𝐒𝐄
دنیایی که اجازه میدهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«ما داستان خودمون رو ساختیم، اینطور نیست؟ شبیه به داستانهایی که قصهگوها، اون قدیمقدیمها که دور آتش مینشستن، برای هم تعریف میکردن و داستانهاشون باعث میشد شب تاریک رو از یاد ببرن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان میگرفتم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
ممکن نبود واقعی باشد، اما واقعی بود. ممکن نبود، ولی بود.
الف طا
گفتم: «ببین، لازم نیست بترسی. من نمیخوام اذیتت کنم. فقط اسمت رو بهم بگو.»
«عمهجان بهم میگه دختر.»
«دختر که اسم نیست. چیزیه که تو هستی.»
«خب مگه اسم همین نیست؟ اینکه تو چی هستی.»
«نه، اسم یعنی اینکه که تو کی هستی؟»
«من که فرقش رو نمیفهمم. تازه دختر تنها اسمیه که من دارم.»
mahzooni
«من یه آدمبزرگم. برای ترک کردن میز نیاز به اجازه گرفتن ندارم.»
mahzooni
گذشته، مثل لکهای که با شستن هم پاک نمیشد، بهشان چسبیده بود.
.Mohadd3.
من پوتین پیادهرویام را گذاشتم کنار کفش تنیس کهنهاش. همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان میگرفتم. دنیایی که اجازه میدهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
وحید
از چهرهٔ غمگین دختر رویم را برگرداندم. گاهی تحمل دیدنش را نداشتم. چه میشد اگر خواهرم پنجاه سال بعد درست با شکل و شمایل سلن برمیگشت؟
tulip girl
با زمزمهای در تاریکی آغاز میشود. همیشه اسم دختر است و همیشه کشدار و وهمآلود. پیرزن آن را از لای سوراخهای کلید و ترکها فوت میکند به داخل و بین طبقات بالا و پایین میبرد تا گوش دختر را پیدا کند و در آن بنشیند. ای ـ ریک ـ آه... بهجز دختر، هیچکس آن را نمیشنود.
tulip girl
دنیایی که اجازه میدهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
Book
همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان میگرفتم.
Book
آن شب بعد از شام، اریکا دربارهٔ پسرِ توی اتوبوس و حرفهایی که زده بود، با مامان و بابا صحبت کرد. مامان و بابا هم با من همنظر بودند. این مزرعه خیلی خیلی قدیمی بود و سالهای سال کسی در آن زندگی نکرده بود. درست از آنجور جاهایی بود که مردم با این قصهها برایش داستان میسازند.
بابا گفت: «حتماً این هم نسخهٔ محلی یه افسانهٔ شهریه. مثل داستان اون مردِ...»
مامان با نگاهِ تندش مانع ادامهٔ حرف بابا شد.
الف طا
است. پیرزن به عروسک صدای قشنگی میدهد. عروسک از صدای قشنگش استفاده میکند تا به دختر بگوید که هیچکس او را دوست ندارد؛ اما او دوستش دارد. به دختر میگوید که هیچکس دیگری او را درک نمیکند؛ اما او درکش میکند؛ بهخصوص برادرش. خودش این را نمیداند که برادرش از او متنفر است؟ تا حالا نمیدانسته؟
tulip girl
حجم
۱۶۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۶۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد