بریدههایی از کتاب هنر عشقورزیدن (خلاصه کتاب)
نویسنده:اریک فروم
مترجم:فاطمه فراهانی
گردآورنده:گروه گردآوری و ترجمه سبکتو
انتشارات:سبکتو
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶ رأی
۴٫۵
(۶)
وقتی روح نادیده گرفته شود، دستیابی به عشق سخت خواهد شد.
hadi_mn97
عشق و زندگی از هم جدا نیستند، همانطوری که زندگی کردن هم به نوعی هنر است، عشق ورزیدن هم یک هنر تلقی میشود.
hadi_mn97
در جامعه امروز که روی مصرفگرایی و کالا بودن بشر تاکید دارد، برای پیدا کردن عشق باید در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تغییراتی ایجاد کنیم. اگر قرار باشد انسان بتواند دوباره عشق بورزد باید در جایگاه برتر و متعالی خودش قرار بگیرد.
hadi_mn97
انسان عصر سرمایهداری به مصرفگرایی روی آورده است. او همیشه در حال مصرف محصولاتی چون غذا، لباس، نوشیدنی و خوراکی است. ما منتظریم که همیشه مصرف کنیم و همیشه هم در حالت نرسیدن و ناامیدی به سر میبریم. فرقی هم نمیکند که چه چیزی را مصرف کنیم، مادی و معنوی بودن آن اهمیتی ندارد. چیزی که در این بین اهمیت دارد این است که ما به همه چیز به شکل یک کالا نگاه میکنیم. متاسفانه این وضعیت در مورد عشق هم صدق میکند. انسانهای ماشینی نمیتوانند به دیگران عشق بورزند. یکی از روشنترین مظاهر عشق در ساختار انسان عصر سرمایهداری، اصل تیم است.
mahdi79
عشق تنها در صورتی رخ میدهد که دو نفر بتوانند از عمق کانون هستی خود با دیگری وارد رابطه شوند. در این کانونِ واحد است که بشر میتواند واقعیتهای عشق را به طور کلی احساس کند. عشق به عنوان یک چالش دائمی است. هر دو طرف باید برای آن حرکت، رشد و کار کنند و لحظهای متوقف نشوند.
hadi_mn97
انسان میداند که به نوعی همیشه تنهاست و این تنهایی در کنار همه نیروهای طبیعت و فشارهایی که از جامعه دریافت میکند، باعث میشود که خود را در زندانی تاریک ببیند. او باید به نوعی خودش را از این زندان بیرون بکشد و با دیگران ارتباط برقرار کند. اگر این کار را انجام ندهد، بدون شک دیوانه خواهد شد. جدا بودن از دیگران انسانها را دچار اضطراب میکند، چون در استفاده از قدرتهای بشری ناتوان میشود.
hadi_mn97
عشق در هر جامعهای معنا و مفهومی متفاوت و همراه با فرهنگ آن جامعه دارد. اینجا میخواهیم از عشق در فرهنگ غرب حرف بزنیم. آیا فرهنگی که در غرب وجود دارد و ساختارهایی که به خاطر این فرهنگ در جامعه به وجود آمده، به رشد عشق کمک میکند یا آن را به نابودی میکشاند. اگر از هر جامعهشناس و روانشناس غربی این سوال را بپرسید میگوید که عشق از هر نوع آن «برادرانه، مادرانه، پدرانه، اروتیک و...» تنها شبه عشق هستند و جای عشقهای حقیقی را گرفتهاند. عشقهای امروزی، خودِ مفهوم فروپاشی را در جامعه غرب تداعی میکند که نشان میدهد پدیده نادرستی شکل گرفته است. در جامعه سرمایهداری روی اصل آزادی سیاسی و اصل بازار تاکید میشود.
mahdi79
اما در زندگی این «دادن» میتواند معنایی انسانیتر داشته باشد. فردی که به سمت عشق میرود، از زندگیاش میبخشد. چه چیزی ارزشمندتر از زندگی است؟ این افراد چیزهایی که درون خودشان زنده است را به دیگری میدهند. از منفعتهای شخصی، خوشیهای زندگی، شادی و ناراحتی و هر چیزی که وجود او را تشکیل میدهد به دیگری میبخشند. دادنی که از ته وجود باشد و فرد از آن لذت ببرد، به همان اندازه هم دریافت خواهد کرد.
mahdi79
«عشق احساساتی» نوع دیگری از شبه عشق است. ریشه اصلی این عشق بر این اساس است که تنها میتوانیم طعم آن را در خیالات شیرین دنبال کنیم. این افراد عشق را در پرده سینما دنبال میکنند. به رابطه خود اهمیت نمیدهند ولی وقتی رابطه عشقی در یک فیلم، ناراحت کننده باشد، اشک میریزند. برخی از زوجهایی که در دام عشق احساساتی گیر کردهاند، در گذشته و آینده زندگی میکنند. مثلا ممکن است در دام عشق گذشته خود یا خیالپردازی برای آینده زندانی شوند. این افراد در حال زندگی نمیکنند، همانطوری که در گذشته زندگی نمیکردند و در آینده هم زندگی نخواهند کرد.
hadi_mn97
اگر واقعا کسی را دوست داریم، نشان دهنده این است که باید زندگی و دیگران را هم دوست داشته باشیم. ضمن عشق ورزیدن به شخص خاص باید بتوانیم عشق خود را به نوع بشری و طبیعت و جهانی که در مقابلمان قرار دارد هم ابراز کنیم.
hadi_mn97
حجم
۴۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۴۲٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
قیمت:
۴,۸۰۰
تومان