بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داس مرگ | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داس مرگ

بریده‌هایی از کتاب داس مرگ

۴٫۴
(۲۰۸)
گاهی که تحمل بارِ شغلم از توانم خارج می‌شود، برای همهٔ چیزهایی که با شکست دادن مرگ از دست دادیم، تأسف می‌خورم. به مذهب می‌اندیشم و اینکه وقتی ما مُنجی خود و ایزدِ خودمان شدیم، چطور بیشتر باورها ارزش خود را از دست دادند. باور داشتن به پدیده‌ای عظیم‌تر از خودمان، چه حسی داشته؟
ترنج
من نمی‌خواهم جُرم و جنایت دوباره برگردد اما از اینکه ما داس‌ها تنها عرضه‌کنندگان وحشت باشیم هم خسته شده‌ام. اگر رقیبی در این عرصه داشتیم، بد نمی‌شد.
ترنج
آیا هرگز دورانی بوده که مردمش گرفتار ملال نشده باشند؟ دورانی که پیدا کردن انگیزه تا این حد دشوار نباشد؟ وقتی به آرشیو خبرهای دوران میرایی نگاه می‌کنم، به نظر می‌رسد مردم دلایل بیشتری برای انجام کارهایشان داشته‌اند. مفهوم زمان در شکل دادن به آن بود و نه فقط گذراندن آن.
ترنج
چون تنها رنج همدلی است که ما را انسان نگه می‌دارد. اگر آن را از دست بدهیم، هیچ خدایی نمی‌تواند به دادمان برسد.
Nepenthe
زمان با حرکت وقفه‌ناپذیر و بی‌تفاوتی به‌سوی مرگ یکی از آن‌ها در حرکت بود.
Nepenthe
حتی کم‌سن‌وسال‌ترین بچه‌ها هم من رو می‌شناختن. من همون غولی هستم که پدرومادرها برای ادب کردن بچه‌هاشون ازش استفاده می‌کنن. بچهٔ خوبی باش وگرنه بانوی والامقام مرگ میاد سراغت.»
Nepenthe
من افسانه‌ای هستم. اما هر روز آرزو می‌کنم ای کاش نبودم. ـــ از دفتر خاطرات خوشه‌چینی د. ش. کوری
Nepenthe
یک ماه پیش، روئَن انکار می‌کرد که بتواند به چنین هیولایی تبدیل شود
Nepenthe
داس رَند شیشهٔ تجهیزات اضطراری را با لگد شکست، تبر آتش‌نشانی را از آن بیرون کشید و به دست روئَن داد. «بیا. چیزمیز بشکن.» «واسه چی؟» رَند چشمکی زد و گفت: «چون می‌تونی.»
Nepenthe
روئَن می‌خواست از همهٔ این‌ها متنفر باشد اما زبردست شدن در مهارت‌ها حسی در خود داشت، که فارغ از نوع آن مهارت، بسیار لذت‌بخش بود. در حقیقت، آنچه باعث تنفرش می‌شد این بود که از این کار متنفر نبود.
Nepenthe
گاهی به این فکر می‌افتم که آیا مزایای روشنایی ایمان بیشتر از ظلمتی بوده که سوءاستفاده از آن با خود به همراه داشته؟
کاربر ۳۷۵۴۴۵۱
بزرگترین آرزوی من برای بشریت، صلح، آرامش و شادمانی نیست. این است که هر بار شاهد مرگ کس دیگری هستیم، همچنان بخش کوچکی از وجود همهٔ ما هم بمیرد. چون تنها رنج همدلی است که ما را انسان نگه می‌دارد. اگر آن را از دست بدهیم، هیچ خدایی نمی‌تواند به دادمان برسد.
la lumière
در واقع، در طرح کلی جهان، همه به یک اندازه بی‌مصرف بودند
Wiliam
شاید بهتر بود کائنات لطف می‌کرد و هشداری می‌داد اما در طرح کلی جهان، داس‌ها و مأموران جمع‌آوری مالیات، به یک اندازه ماورایی هستند. سروکلّه‌شان پیدا می‌شود، وظیفهٔ ناخوشایندشان را انجام می‌دهند و می‌روند.
yasgol
یعنی زندگی در دوران میرایی چطور بوده؟ پر از اشتیاق، هم خوب و هم بد. ترس، به ایمان جان می‌داد. درماندگی به نشاط معنا می‌داد. می‌گویند در آن دوران حتی زمستان‌ها سردتر و تابستان‌ها گرم‌تر بوده‌اند. زندگی میان چشم‌انداز بی‌نهایت و ناشناختهٔ آسمان و زمینی تیره و درخودکِشنده حتماً حس باشکوهی بوده؛ وگرنه چطور می‌توانست چنین احساسات والایی را برانگیزد؟ دیگر هیچ‌کس چیز ارزشمندی خلق نمی‌کرد؛
مه سیما
طلبِ هدایت می‌کنم و شجاعت. و التماس می‌کنم ـ آه، با تمام وجود التماس می‌کنم ـ که هرگز حساسیت خود را نسبت به مرگی که آوردن آن بر عهدهٔ من است، از دست ندهم، مبادا برایم عادی و پیش‌پاافتاده شود. بزرگترین آرزوی من برای بشریت، صلح، آرامش و شادمانی نیست. این است که هر بار شاهد مرگ کس دیگری هستیم، همچنان بخش کوچکی از وجود همهٔ ما هم بمیرد. چون تنها رنج همدلی است که ما را انسان نگه می‌دارد. اگر آن را از دست بدهیم، هیچ خدایی نمی‌تواند به دادمان برسد.
Fateme Soltani
اگر وجدان داس‌شهر از دست برود و طمع منفعت جایگزین آن شود، ما دوباره می‌توانیم به بزرگترین دشمن خودمان تبدیل شویم.
Z.B
به نظر می‌رسد هر سال فقط چند هفته طول بکشد. دهه‌ها بدون اینکه هیچ اتفاق برجسته‌ای در آن‌ها رخ دهد می‌گذرند. به جان کندن بی‌ارزش روزمره‌مان خو می‌گیریم تا اینکه روزی به آینه نگاه می‌کنیم و چهرهٔ ناشناسی را می‌بینیم که التماس می‌کند ورق را برگردانیم و دوباره جوان شویم.
Z.B
هر چه بیشتر زندگی می‌کنیم، انگار روزها زودتر می‌گذرند.
Z.B
خیلی ساده‌س. من درمان می‌شم و تو استراحت می‌کنی. هر چیزی فراتر از این مال آینده‌س.
Z.B

حجم

۳۷۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۷۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۷۱,۵۰۰
۵۰%
تومان