درام به زبان ساده چی میشد؟ با کدام یک از نمایشنامههای شکسپیر یا ایبسن یا حتی چخوف میتوانستم مثال بزنم که درام چیست؟ اوه، شاه لیر. شاه لیر.
k1
«کلافه بشو، یعنی میشی چه بخوای چه نخوای اما افسرده نشو. نویسندهای که هی بخواد افسرده بشه، با هر ایدهای که داستان نداره افسرده بشه، حرفهای نمیشه. اصلاً نویسندهٔ فقیر که افسرده نمیشه. افسردگی مال نویسندههای پولداره. اونا به اندازهٔ کافی وقت و خرجِ زندگی دارن که افسرده بشن. منزوی بشن و هاهاها...»
zahra
اصلاً تعریف درست پلات این است که حداقل در لایهٔ اولش صاف و شفاف باشد، بدون تأویل، بدون برداشتهای متفاوت و گاه متناقض.
قصه نباید بشود مثل شایعه که هر کس تعبیر و تأویل خاصی ازش بدهد
NiloO
درام زندگی واقعی نیست. متناسب با واقعیت است اما بدهکار واقعیت نیست. اصلاً اگر درام بخواهد آینهٔ واقعیت باشد و نویسنده نقش جیوهٔ روی شیشه را به عهده بگیرد چه دستاوردی به واقعیت و زندگی و اجتماع و شخصیت و… اضافه خواهد کرد؟
M.M. SAFI
«هیچی بدتر از این نیست که ایده تبدیل به داستان و پلات نشه. کلافه میکنه و خسته و ای بسا ناامید و افسرده.»
M.M. SAFI
«هیچ به این فکر کردی چرا ما در داستان و رمان و فیلم و تئاتر، تجربهٔ چندانی در پلات پلیسیمعمایی نداریم؟»
علی دائمی
کلافه بشو، یعنی میشی چه بخوای چه نخوای اما افسرده نشو.
مهدی
اینکه قصهها از کجا میآیند احتمالاً از ساحت زیستی، تجربههای زندگی، از خواندنها، چشم و گوش تیز داشتن و لذت نوشتن میآیند، و این که خدا باید دوستت داشته باشد.
سعیده زنگنه
اصلاً نویسندهٔ فقیر که افسرده نمیشه. افسردگی مال نویسندههای پولداره. اونا به اندازهٔ کافی وقت و خرجِ زندگی دارن که افسرده بشن. منزوی بشن و هاهاها...»
k1
شور و شوق کتبی کردن درونیات نامعلوم، دست از سر و سرنوشت آدمیزادی که میخواهد نویسنده شود برنمیدارد
محسن