تو با خشنودی حاضری بمیری که آنها را نجات بدهی؟ این کار از تو انسان آزادهای میسازد؛ جنایتهایت را پاک میکند. هنوز باور داری میتوانی زندگیات را در نقش قهرمان پیش ببری؟
میس سین
درست مثل کلیسای سانکتا سوفیا که خراب شده بود و گودال عمیق و تاریکی جایش را گرفته بود، لئو فکر کرد همین اتفاق برای فرائرا هم صادق است. پایههای اخلاقی او از هم شکافته شده و مغاک تاریکی جایگزین آن شده بود.
میس سین
فریب، خیانت؛ اینها ابزار یک افسر بودند. او حق مشروعی نسبت به آنها داشت. کشورش به خیانت وابسته بود. یک سرباز پیش از اینکه مأمور ام.جی.بی. شود، ضرورت وحشیانهٔ شکست از فاشیسم را تجربه کرده بود. حتی وحشتناکترین چیزها را میشد با هدفی عالیتر که آنها به آن خدمت میکردند، بخشید.
میس سین