بریدههایی از کتاب دفتر بزرگ، سهگانهی دوقلوها؛ کتاب اول
۴٫۴
(۳۷)
دیگران میگویند:
ـ کودنها! بچهولگردها! دماغوها! کرهخرها! بچهخوکها! خوکها! بیسروپاها! مُردارها! تخم قاتلها!
وقتی این کلمات را میشنویم، صورتمان سرخ میشود، گوشهایمان زنگ میزند، چشمهایمان گشاد میشود، زانوهایمان میلرزد.
ما دیگر نمیخواهیم سرخ شویم یا بلرزیم، میخواهیم به فحشها و کلماتی که آزار میدهند عادت کنیم.
سر میز آشپزخانه رودرروی هم میایستیم و زلزده در چشمهای هم، بدترین کلمات را به همدیگر میگوییم.
یکی:
ـ آشغال!
دیگری:
ـ کثافت!
عیدتون مبارک
کور میپرسد:
ـ چطور است؟
کر جواب میدهد:
ـ همانطور که همه هستند. فقیر، پیر.
Mohammad
تو خفه شو! زنها تو جنگ هیچی ندیدهاند.
زن میگوید:
ـ هیچی ندیدهاند؟ الاغ! ما کلی کار و دلواپسی داریم: باید به بچهها غذا بدهیم، از زخمیها مراقبت کنیم. شما، جنگ که تمام میشود، همهتان یکهو قهرمان میشوید. مرده: قهرمان. زندهمانده: قهرمان. معلول: قهرمان. واسه همین است که شما مردها جنگ را اختراع کردهاید. این جنگ شماست. همین را میخواستید، خب انجامش بدهید، قهرمانهای خرفت!
nastar-esm
کشور ما با سیمهای فلزی خاردار احاطه شده است؛ ما کاملاً از باقی دنیا جدا شدهایم.
pejman
مردی میگوید:
ـ تو خفه شو! زنها تو جنگ هیچی ندیدهاند.
زن میگوید:
ـ هیچی ندیدهاند؟ الاغ! ما کلی کار و دلواپسی داریم: باید به بچهها غذا بدهیم، از زخمیها مراقبت کنیم. شما، جنگ که تمام میشود، همهتان یکهو قهرمان میشوید. مرده: قهرمان. زندهمانده: قهرمان. معلول: قهرمان. واسه همین است که شما مردها جنگ را اختراع کردهاید. این جنگ شماست. همین را میخواستید، خب انجامش بدهید، قهرمانهای خرفت!
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
کلماتی که احساسات را توصیف میکنند خیلی مبهماند؛ باید از کاربرد آنها اجتناب کرد و به شرح اشیا، انسانها و خود اکتفا کرد، در واقع شرح وفادارانهٔ وقایع.
nastar-esm
جنگ که تمام میشود، همهتان یکهو قهرمان میشوید. مرده: قهرمان. زندهمانده: قهرمان. معلول: قهرمان. واسه همین است که شما مردها جنگ را اختراع کردهاید. این جنگ شماست. همین را میخواستید، خب انجامش بدهید، قهرمانهای خرفت!
pejman
ـ من هیچی واسه خودم نمیخواهم. فقط میخواهم بچههام تو این جنگ زنده بمانند. شهرِ بزرگ شب و روز بمباران میشود، و دیگه هیچی واسه خوردن نیست. همه بچهها را میفرستند روستا خانهٔ والدینشان، غریبهها، هر جا که شد.
صدای دیگر میگوید:
ـ باید میفرستادیشان خانهٔ غریبهها، هر جا که شد.
P
ما هیچوقت هیچی یادمان نمیرود.
Parinaz
ـ تو خفه شو! زنها تو جنگ هیچی ندیدهاند.
زن میگوید:
ـ هیچی ندیدهاند؟ الاغ! ما کلی کار و دلواپسی داریم: باید به بچهها غذا بدهیم، از زخمیها مراقبت کنیم. شما، جنگ که تمام میشود، همهتان یکهو قهرمان میشوید. مرده: قهرمان. زندهمانده: قهرمان. معلول: قهرمان. واسه همین است که شما مردها جنگ را اختراع کردهاید. این جنگ شماست. همین را میخواستید، خب انجامش بدهید، قهرمانهای خرفت!
Fateme Sheykhi
حجم
۱۹۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان