بریده‌هایی از کتاب شغل دوست‌داشتنی

- آیا این احساس را دارید که تعطیلات خیلی زود به پایان می‌رسند؟ - اگر نیاز مالی نداشتید و کاملا تامین می‌شدید، سر این کار می‌ماندید؟ - آیا این احساس را دارید که شما برای این کار ساخته نشده‌اید و این کار برای شما نیست؟ - آیا از خدمات یا کالاهای شرکتی که برایش کار می‌کنید در بین دوستان و اقوام تعریف می‌کنید؟ - اگر یک شبه بسیار ثروتمند می‌شدید، حاضر بودید این کار را به صورت داوطلبانه انجام دهید؟ - اگر در جایی اسم شرکتتان را بشنوید گوشتان تیز می‌شود؟ - آیا به بودن در این کار یا شرکت، افتخار می‌کنید؟ - آیا خودتان را عضوی از خانواده این شرکت می‌دانید و در معرفی خودتان از این شرکت نام می‌برید؟

اینکه کاری که می‌کنید موجب شود شما حس خوبی پیدا کنید، از انجام آن لذت ببرید، برای شما نوعی تفریح باشد، موجب رشد درونی شما شود و شما با آن تغییری را در خودتان احساس کنید

رشته تحصیلی نباید لنگر حرکت و پویایی شما باشد.

در این کتاب اصالت فعالیت‌های افراد (تجربه) را بیشتر از رشته تحصیلی می‌دانیم، توصیه می‌کنیم روی تجربیاتی که داشته‌اید تمرکز کنید. این تجربه‌ها، همان مهارت‌ها و اندوخته‌هایی هستند که شما از روی علاقه و گرایش به سویش رفته‌اید. حال شما باید روی پرورش آنها و تبدیل آنها به یک شغل تمام وقت، کار کنید.

ما شغل دوست‌داشتنی خود را از درون این فرمول استخراج می‌کنیم: توانمندی + اشتیاق + نیاز بازار = کار شما

همه ما توانمندی‌هایی داریم و به تدریج آنها را توسعه و پیشرفت می‌دهیم. اما گاهی خودمان آنها را فراموش می‌کنیم. چون تکرار آنها آنقدر برایمان روزمره شده است که متوجه ویژه بودن آنها نمی‌شویم. آنها «ابرقدرت»های وجود ما هستند. آزمون «توانمندی» به شما کمک می‌کند تا درون خود کاوش کنید و توانمندی‌هایتان را با نگاه متفاوت ببینید.

برای همین آنها از بقیه جلوتر هستند. زیرا کسی که کارش را دوست ندارد، مجبور است ۸ ساعت کار کند. ولی چون از کارش لذت نمی‌برد باید زمانی را صرف تفریح و دور شدن از کار کند. این آدم، همان ۸ ساعت را هم از سر سیری و با بهره‌وری پایین کار می‌کند. اما انسانی که با کارش ارتباط برقرار می‌کند، ساعت‌ها جلوتر است. زیرا حتی در زمانی که خواب است، مغز و ناخودآگاهش، در حال پردازش و ایده‌پردازی است. پس او ۲۴ ساعت کار می‌کند و ۲۴ ساعت تفریح!

هر کدام از ما انسان‌ها، با مجموعه‌ای از ویژگی‌های ژنتیکی غیراکتسابی و مجموعه‌ای از تجربیات زیستی اکتسابی زندگی می‌کنیم. این ویژگی‌ها در هم آمیخته هستند و ما را تبدیل به یک شخصیت ویژه و منحصر به فرد می‌کنند. این شخصیت، با روش خاصی به جهان پیرامونش نگاه می‌کند، اندیشه‌ها و ایده‌های متفاوتی دارد و سبک ویژه‌ای از زندگی دارد. شغل ما، در صورتی می‌تواند برای ما متناسب باشد که با این شخصیت هماهنگ باشد. اما چگونه می‌توانیم شخصیت خود را بشناسیم، به گونه‌ای که بتوانیم شغلی متناسب با آن پیدا کنیم. شاید عجیب باشد، اما شناخت خود ما، سخت‌ترین نوع شناخت و آگاهی است. ولی کلیدها و سرنخ‌هایی از ما در طول زندگیمان وجود دارد که کمک می‌کند درک کنیم دقیقا که و در پی چه هستیم.

اما آنچه روشن است اینکه چند قابلیتی بودن، خلاق بودن و فراتر از حد عادی موثر بودن که عوامل تبدیل شدن به یک کارمند غیرقابل تغییر است، نیاز به یک درک درونی خوب از کار و رابطه احساسی عمیق با آن دارد. به عبارتی شما در کاری که دوستش ندارید، احتمالا در بهترین حالت، یک کارمند معمولی خواهید بود.

- آیا شغلتان این حس را به شما می‌دهد که انسان مهمی هستید و تغییری در زندگی دیگران ایجاد می‌کنید؟

چیزی به نام شغل «خوب» یا «بد» به طور مطلق و محض وجود ندارد و قضیه کاملا نسبی است.