بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آینه‌ی شکسته | طاقچه
تصویر جلد کتاب آینه‌ی شکسته

بریده‌هایی از کتاب آینه‌ی شکسته

انتشارات:نشر سیفتال
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأی
۵٫۰
(۲)
با خود اندیشید واقعاً چه بر سر زندگی‌اش آمده... هرروز امید داشت اتفاق خوبی برایش بیافتد، حال آن‌که واقعیت چیزی نبود جز سرگردانی بین این سرشکستگی تا سرشکستگی بعدی.
Mitir
گاهی نزد رزالین پیش خود احساس شرمندگی می‌کرد، اما رزالین نمی‌توانست این‌را درک کند، دیر یا زود روزی می‌رسد که هر مردی تمام می‌شود و کاری‌اش هم نمی‌شود کرد.
saeed_vadi
آن‌وقتی که جوان بود و آهی در بساط نداشت، زن اولش از او انتظار پول داشت. حالا هم که به مردی باثبات تبدیل شده و پول در بانک گذاشته بود، زن دومش انتظار مردی جوان از او داشت پر از سرزندگی. زیر لب با اوقات‌تلخی گفت: «اونا همه‌شون قدرنشناسن. فرقی هم ندارن!»
saeed_vadi

حجم

۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

حجم

۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد