سنت یونانیـ رومی بر این موضوع اصرار دارد، زیرا آزادی را با راحتی میسنجد و کار فیزیکی را بردگی میداند. بنابراین، همانند کار فیزیکی در دورۀ فئودالیسم، درد نیز فرومایگی محسوب میشد و بندگی بهشمار میرفت. این مهمترین دلیل است که موجب میشود کشیشان و سلحشوران عذاب خویش را بازگو نکنندــ زیرا آنان تنها مردانی بودهاند که بهراستی آزاد بودهاند، زیرا آنان به دو طبقه تعلق داشتند که بر طبقۀ سوم، کارگران، یعنی سِرفها حاکم بودند. این مفهوم در نظام مجازات جزایی بازتاب داشته است: تنها فرومایگان، زنان، کودکان و رعایای تابع درمعرض مجازات بدنی قرار داشتند؛ اعضای طبقۀ حاکم جرایمی را نیز بر آنها تحمیل میکردند، و بدین ترتیب منزلت آنها را به فنا میدادند.
از آنجا که درد تنبیهی برای گناه بوده و بنابراین نشانهای از گناه و بندگی، و همچنین تنزل منزلت، بهعنوان ابزاری برای اصلاح، کفاره و رستگاری حائز ارزش مثبت گشته است. این نکته جایگاه تنبیه را پس از مرگ، در دوزخ، توضیح میدهد.
☆Nostalgia☆
چنین استنباط میگردد که درد نخست موضوعی برای زنان است، و در نتیجه مردان از آن رویگردان هستند. مردی که شایستگی آن را دارد که مرد نامیده شود، رنج نمیکشد. درهر صورت، وی نباید نشان دهد که متحمل عذاب شده، زیرا ترس از هستی، پسروی و تنزل به سطح یک زن، از مردانگی میکاهد. بهعلاوه، این مهم رنج جسمانی را نیز بهدنبال دارد و از آنجا که چاشنی رنج همراه آن است برای مردان آزاد ناشایسته است.
☆Nostalgia☆
بنابراین، نخست دو نظام چارچوبدار را بررسی میکنم که بهدلیل اهدافشان تقریباً تماماً با یکدیگر مغایرت داشتند. مدل عامیانه که، در این جامعۀ روستایی شده، وجود داشت که در آن هر واحد ریشه در ارثیۀ زمین داشت، و بر ادامۀ نسلها و تدوام تولید مثل نظارت دارد. برعکس، یک مدل کلیسایی وجود داشت که هدف لایتناهی آن کنترل سائقهای جسم بود، یعنی سرکوب شیطان با محدودکردن افراطِ امیال جنسی
m.fard