بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مایکل وی (جلد پنجم) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مایکل وی (جلد پنجم)

بریده‌هایی از کتاب مایکل وی (جلد پنجم)

۴٫۹
(۳۳)
اوضاع همیشه یه‌جوری درست می‌شه.»
Amaya:) ~
«کاری که ما داریم می‌کنیم، ایجاد برتری رقابتی ناعادلانه‌ست. بذار طوری توضیح بدم که یه بچهٔ پنج ساله هم متوجه بشه. ما دوتا شرکت نانوایی داریم، نانوایی الف و نانوایی ب. اون‌ها هر دو نان می‌پزن. هر دو مخارج اولیهٔ مشابهی دارن: مواد، کارگر و هزینهٔ برق. درنتیجه هزینهٔ تولید نانِ هر دوشون تقریباً یکسانه. ولی بیا فرض کنیم نانوایی الف سیستم پاد نووا نصب کنه. هزینهٔ برق اون‌ها هشتاد و هفت درصد کمتر از نانوایی ب می‌شه. الان اون‌ها می‌تونن نان رو با هزینهٔ کمتر و بهرهٔ بیشتر تولید کنن. نانوایی ب تو دردسر افتاده. به‌منظور رقابت با نانوایی الف، هیچ چاره‌ای ندارن به‌جز این‌که بیان سراغ ما. موفقیت ما، منبعی برای موفقیت‌های بیشتر ماست. و این توپ اون‌قدر روی کوه قِل می‌خوره تا این‌که کل دنیا رو طی کنه.
☆پرسابت☆
توکو آتو تائو پولِگا کی تِ پوله مای لوگا، کولی تونو کی او موئا مِ کو ایا اِ تائوتای. «پوله تاسی مو ایا» کی تِ سِ گاتا مای، کو تِنا مانا کو تو مالوسی تِنا. دریاسالار ارجمند، لطفاً اجازه بدین به زبان شما ترجمه کنم. بگذارید ما زین‌پس جانمان را به‌دست پادشاهی که به درگاهش دعا می‌کنیم بسپاریم، با چشمانی که به او دوخته شده او مسیر را به ما نشان خواهد داد، باشد که ما در کنار او با افتخار حکمرانی کنیم تا ابد آوازمان باش، زیرا که قدرت‌های مطلق او ساحل به ساحل نیروی ماست.
☆پرسابت☆
امید فقط روبه‌رو شدن با حقیقت را سخت‌تر می‌کرد.
کاربر ۳۳۵۳۸۷۰
چیزی در وجود ما انسان‌هاست که ما را به جایی که زمانی در آن جنگیده‌ایم می‌کشاند.
سهیل
«شاید فرار کرده باشه. شاید قبل از حمله محل رو ترک کرده باشه.» نفس عمیقی کشیدم و سرم را پایین انداختم. از امید داشتن می‌ترسیدم. امید فقط روبه‌رو شدن با حقیقت را سخت‌تر می‌کرد.
🕊️📚kerm ketab
نیاز نبود بخوابد تا کابوس ببیند، او داشت در کابوس زندگی می‌کرد.
خخخخخخ
برایم عجیب بود که جک قادر است به این راحتی حرکت کند. او هنوز به‌خاطر کتکی که از الجن خورده بود، یازده دندهٔ شکسته داشت. ولی حتی یک بار هم شکایت نکرده بود. جک سرسخت‌ترین آدمی بود که در عمرم دیده بودم.
A.zainab
«این تقصیر منه. من تنها کسی‌م که باید سرزنش بشه.» کوئنتین ناباورانه به او خیره شد. بخش ضعیف و وحشت‌زده‌ای در درونش بود که امیدوار بود ولچ به او خیانت کند، انگار این کار مسیرش را آسان‌تر می‌کرد، هر چه‌قدر هم که این مسیر نادرست باشد. ولی او در اعماق وجودش، در بخشی از قلبش که مدت‌ها مخفی نگه داشته بود، دلش می‌خواست دوست و معلمش، حقیقی باشد. ولچ حقیقی بود. حالا فشار این وضعیت باز هم بر شانه‌های کوئنتین قرار گرفته بود.
کاربر ۵۷۶۵۷۰۸
«خونه جاییه که کسی نخواد تو رو بکشه.»
EPIONE
ابنای بشر در صلح ابدی تنها زوال خواهد یافت. ـ آدولف هیتلر
EPIONE
چیزهای خوب همیشه تو سختی به‌دست می‌آن.»
Amaya:) ~
من درک نمی‌کنم. منظورم اینه که، قدرت اصلاً چی هست؟ مثلاً بگیم اون یهویی پادشاه دنیا شد. اون با این قدرت چی‌کار می‌خواد بکنه که الان نمی‌تونه بکنه؟ آیا غذاهایی که می‌خوره خوشمزه‌تر می‌شن؟ هوا براش بهتر می‌شه؟ عشق بهش حس بهتری می‌ده؟ طرز فکرش رو درک نمی‌کنم.»
Amaya:) ~
«زندگی بازی شطرنجه. مهره‌ها همیشه در حرکتن. اگه سه‌تا پنج حرکتِ آینده رو پیش‌بینی نکنی، به کسی که پیش‌بینی کرده می‌بازی.»
ramtinLL
کوئنتین سرفه کرد و خون از دهانش بیرون پاشید. او با لحنی تلخ گفت: «چه‌طور ممکنه بدتر باشه؟» «دیگه تا الان باید فهمیده باشی. اوضاع همیشه می‌تونه بدتر بشه.»
pari
پادشاه‌ها هیچ‌وقت در امان نیستن. همیشه یه نفر هست که بخواد تاج‌وتخت رو ازشون بگیره
EPIONE
«زندگی بازی شطرنجه. مهره‌ها همیشه در حرکتن. اگه سه‌تا پنج حرکتِ آینده رو پیش‌بینی نکنی، به کسی که پیش‌بینی کرده می‌بازی.»
EPIONE
«زندگی بازی شطرنجه. مهره‌ها همیشه در حرکتن. اگه سه‌تا پنج حرکتِ آینده رو پیش‌بینی نکنی، به کسی که پیش‌بینی کرده می‌بازی.»
Amaya:) ~
«تو بعضی وقت‌ها بدجنس می‌شی.» خندید و جواب داد: «همه همین‌طورن. فقط بعضی‌ها این خصلتشون رو بهتر از بقیه مخفی می‌کنن.»
Amaya:) ~
گفتم: «ماه، شاهدِ زمینه.»
Amaya:) ~

حجم

۲۵۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۵۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
تومان