بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لمس بشر | صفحه ۷ | طاقچه
کتاب لمس بشر اثر میچ البوم

بریده‌هایی از کتاب لمس بشر

نویسنده:میچ البوم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۰۰ رأی
۳٫۸
(۱۰۰)
وقتی یک مرد مؤمن، راهش را گم می‌کند، خدمت به مردم همان نوری‌ست که او را به مسیر درست برمی‌گرداند
درتکاپو...
کارل یک قدم عقب می‌رود. انگار بدنش یخ زده. بطری خون را از جیب کتش درمی‌آورد و می‌گوید «این، بازی را عوض می‌کند.»
کاربر ۲۱۵۲۴۵۶
زندگی باید همین‌گونه باشد. آن را به چشم از خودگذشتگی نمی‌دیدم. فقط اجازه داریم مقدار معینی غذا بخوریم؟ خب که چی؟ فقط اجازه داریم از این یا آن استفاده کنیم؟ خب که چی؟ همه همین کار را می‌کنند و در آن مسئله همه با هم و در کنار هم بودیم.» آوا لحظه‌ای فکر می‌کند و بعد می‌گوید: «پس الان داریم همین کار را می‌کنیم؟» جینجر می‌گوید: «این کاری‌ست که باید انجام بدهیم اما داریم خرابش می‌کنیم. نازپرور شده‌ایم. هیچ‌کس حاضر نیست سر دستمال توالت کوتاه بیاید. دستمال توالت! خدای من. بعضی جاها در این کرهٔ خاکی مردم به‌جای دستمال توالت از برگ استفاده می‌کنند.»
درتکاپو...

حجم

۱۲۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۹ صفحه

حجم

۱۲۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۹ صفحه

قیمت:
۲۴,۹۹۹
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد