بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مایکل وی (جلد سوم) | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مایکل وی (جلد سوم)

بریده‌هایی از کتاب مایکل وی (جلد سوم)

۴٫۶
(۴۲)
اتاق در سکوت کامل فرو رفت. بعد جیمی گفت: «شما می‌تونین بمونین یا برین، این انتخاب شماست. ولی فعلاً همه باید کوزکو رو ترک کنین.» جیمی به مخالفان نگاه کرد و ادامه داد: «وقتی به لیما رسیدیم، من ترتیبی می‌دم با هواپیما به آمریکا برگردین.» پیشنهاد جیمی دلم را سوزاند. نه‌فقط به‌علت اینکه دوستانم را از دست می‌دادم، بلکه به این علت که من هم در اعماق وجودم دلم می‌خواست با آن‌ها بروم.
Amaya:) ~
زرگ‌سال‌ها طوری رفتار می‌کنن انگار قلدربازی و زور گفتن فقط توی مدرسه‌ست. ولی بزرگ‌سال‌ها هم همیشه دارن به هم زور می‌گن. بعضی از کسایی که ازدواج کردن به هم زور می‌گن. بعضی از رئیس‌ها به کارمندهاشون زور می‌گن. کارمندها به هم زور می‌گن. کشورها به هم زور می‌گن
Amaya:) ~
شیما سفید شد. «این کارو نکن. تو به من احتیاج داری.» هتچ جواب داد: «من همون‌قدر به تو احتیاج دارم که به یه سنگ تو کلیه‌م احتیاج دارم. اونو ببرین بیرون.»
h
«بعضی از مردم برای مبارزه کردن به دنیا نیومدن. بعضی‌ها به دنیا اومدن تا بعد از سختی‌ها، دنیا رو شفا بدن.»
book reader
رسم دنیا همین‌جوریه، خردمندها به دار آویخته می‌شن و احمق‌ها به اوج می‌رسن، حداقل تا وقتی احمق‌ها زنده هستن که اوضاع این‌طوره.
book reader
می‌دونم سعی داشتی از من محافظت کنی، اما من ازت نخواسته بودم این کار رو بکنی؛ ازت خواسته بودم بذاری پیشت بمونم.
za_moon
اندوه فشار سنگینی است که مانند مهی تیره و غلیظ در قلب می‌نشیند.
ARMIN
«این عادلانه نیست.» «نه، اما رسم دنیا همین‌جوریه، خردمندها به دار آویخته می‌شن و احمق‌ها به اوج می‌رسن، حداقل تا وقتی احمق‌ها زنده هستن که اوضاع این‌طوره.»
ARMIN
این باور که یه انسان معمولی، غرق در خرافات و با محدودیت‌های مذهبی، قدرت تصمیم‌گیری منطقی برای ادارهٔ جامعه رو داشته باشه، حتی از مسخره هم یه چیزی اون‌طرف‌تره؛ این بی‌شک حماقت محضه.
pari
«بذارین یه چیزی رو بهتون بگم که خیلی‌ها با پشت سر گذاشتن سختی‌های بسیار، اون رو یاد گرفتن.» هتچ به‌سمت میله‌ها خم و صدایش تا حد غرشی آهسته و از ته گلو آرام شد: «من هرگز، هرگز، چیزی رو فراموش نمی‌کنم.»
pari
رهبری بار سنگینیه. شیما، تو می‌دونی که رهبری چه‌جوریه. اگه تهدید کنی که به‌خاطر شکستن قانون انگشت یه نفر رو قطع می‌کنی، باید چندتا انگشت بِبُری تا همه بفهمن واقعاً سر حرفت هستی. کدوم‌یکی از شما مظهر اثبات رهبری ما خواهد شد؟ این انتخاب خودتونه. این اولین فرصت شماست که به ما نشون بدین
کاربر ۳۵۷۶۲۲۶
به تایلور نگاه کردم ولی او رویش را به سمت دیگری گرفت. او را به کناری کشیدم و پرسیدم: «چی شده؟»
Setareh
میوه و ماهی را باهم بخورم، ولی با نوعی منطق جنلگی، این دو باهم جواب می‌داد.
پسری که الان هستم!!
«این از چیزی که فکر می‌کردم سرگرم‌کننده‌تر بود. یه جورایی ناراحتم تموم شد.»
h

حجم

۲۷۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۲۷۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد