بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مایکل وی (جلد سوم) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مایکل وی (جلد سوم)

بریده‌هایی از کتاب مایکل وی (جلد سوم)

۴٫۶
(۴۲)
اندوه فشار سنگینی است که مانند مهی تیره و غلیظ در قلب می‌نشیند.
🕊️📚kerm ketab
«سرنوشت فقط یه بهانه‌ست برای افرادی که برای ساختن آیندهٔ خودشون زیادی احمق یا زیادی ضعیفن.
pari
«نه. ولی رسم دنیا همین‌جوریه، خردمندها به دار آویخته می‌شن و احمق‌ها به اوج می‌رسن.
(mohammad amin)
اندوه فشار سنگینی است که مانند مهی تیره و غلیظ در قلب می‌نشیند.
سهیل
«اگه نوریس‌کوچولو این‌قدر قویه، پس چرا توی جنگل قایم شده؟»
h
«بعضی از مردم برای مبارزه کردن به دنیا نیومدن. بعضی‌ها به دنیا اومدن تا بعد از سختی‌ها، دنیا رو شفا بدن.»
za_moon
«بعضی وقت‌ها باید برای چیزهایی بزرگ‌تر از خودت زندگی کنی.»
🕊️📚kerm ketab
جک نمی‌توانست جواب بدهد. او فقط در هم شکست و گریست.
خخخخخخ
وقتی بچه‌ای، این چیزها تو وجودت می‌شینه. این حرف‌ها تو وجودت ریشه می‌گیرن و تبدیل می‌شی به چیزی که الان هستی. خیلی زود دیگه نمی‌تونی با اون‌یکی بخش وجودت ارتباط برقرار کنی، چون تمام چیزی که ازت باقی مونده همینه. حتی اگه بدونی حقیقت نداره، این تمام چیزیه که می‌دونی.» صدایش آهسته شد. «بااین‌حال بازهم حقیقی به نظر می‌آد و آدم تو اعماق وجودش می‌ترسه که نکنه حقیقت داشته باشه...» گفتم: «اون‌ها درست نمی‌گن. الجن می‌تونه هرقدر که می‌خواد حقیقت رو بپیچونه؛ ولی نمی‌تونه تغییرش بده. یک میلیون دروغ هم نمی‌تونه یک حقیقت بسازه.»
A.zainab
«دشمنِ دشمن من، دوست منه.
Amaya:) ~
مامانم همیشه می‌گفت ایمان و ترس نمی‌تونن در آن واحد تو ذهن آدم زندگی کنن، درست مثل نور و تاریکی که نمی‌تونن در آن واحد تو یه اتاق باشن.»
Amaya:) ~
اون‌ها می‌تونن اون حقیقت رو اون‌قدر عمیق دفن کنن که دیگه هرگز پیداش نکنی.
za_moon
هرچند مطمئن نبودم معاملهٔ ترس با درد، آن‌قدرها هم معاملهٔ خوبی باشد.
🕊️📚kerm ketab
«من چطور جرئت می‌کنم؟ نمی‌تونی تصورش رو هم بکنی که من حاضرم تا کجا جرئت به خرج بدم.»
🕊️📚kerm ketab
«چرا من باید به خودم زحمت بدم دنبالت بگردم وِی، وقتی تو نمی‌تونی جلوی خودت رو بگیری و از من دور بمونی؟ این به‌خاطر جذابیت منه؟ یا به‌خاطر اینه که کلاً حیوون‌ها به من جذب می‌شن؟»
pari
مایکل برو بالا، از دیوار برو بالا. برس به اون بالا و لطفاً نیفت از اون بالا. برو مایکل برووووووو بالا!
خخخخخخ
«فکر می‌کنی ما هیچ‌وقت زندگی عادی داشته باشیم؟» «اگه هتچ نقشه‌هاش رو پیش ببره، دیگه به اون معنا زندگی‌مون عادی نمی‌شه.» «منظورت چیه؟» «اون می‌خواد دنیا رو عوض کنه.» تسا گفت: «یه آدم تنهایی نمی‌تونه دنیا رو عوض کنه.» گفتم: «البته که می‌تونه. هر نقشه‌ای فقط با یک نفر شروع می‌شه.»
A.zainab
«بعضی از مردم برای مبارزه به دنیا نیومدن. بعضی‌ها به دنیا اومدن تا بعد از سختی‌ها، دنیا رو شفا بدن.»
کاربر ۲۹۰۲۶۶۵
«منو فراموش نکن.» «چطور می‌تونم تو رو فراموش کنم؟»
کاربر ۲۹۰۲۶۶۵
شیما سفید شد. «این کارو نکن. تو به من احتیاج داری.» هتچ جواب داد: «من همون‌قدر به تو احتیاج دارم که به یه سنگ تو کلیه‌م احتیاج دارم.
پسری که الان هستم!!

حجم

۲۷۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۲۷۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
تومان