بریدههایی از کتاب خواهر من قاتل زنجیرهای
۳٫۷
(۹۰)
وقتی به مدرسه برگشتیم اولا من را در مدرسه دید و دربارهٔ بابا نظرش را گفت: «بابات خیلی آدم باحالیه. کاش بابای منم مثل بابای تو بود.»
آیولا دیگر هرگز با اولا حرف نزد.
..
ما به او بابا نمیگفتیم. هیچ وقت نگفتیم. او بابا نبود، حداقل به آن شکلی که واژهٔ بابا معنا دارد، نبود. اصلاً نمیشود در جایگاه پدر تصورش کرد.
..
یونیفرم منظم نشاندهندهٔ احترام صاحب لباس به شغلش است.
المیرا پویامهر
تاد با گیجی نگاهم میکند. از اینکه اشتباهی مرتکب شدم، غافلگیر شده است. بعداً با ملایمتی که همیشه در رفتارش دارد به من گوشزد میکند که نباید حرف بیمار را قطع کنم. آنها به بیمارستان میآیند تا درمان بشوند و گاهی این درمان فقط مربوط به جسم آنها نیست.
Saeed Afshari
عشق علف نیست
که هر جا بکاری رشد کند...
Chica
من سکوت را در میان بازوان تو پیدا کردم،
دیگر هر روز به دنبال چیزی نمیگردم.
تو خالی میشوی و من پر
پر از غرق شدن به تو.
Chica
جوری به آدم نگاه میکند که حس میکنی تا زمانی که توجه او به تو باشد، تنها موجود با اهمیت روی کرهٔ زمین هستی. به جای دیگری نگاه نمیکند، چشمهایش را به اطراف نمیگرداند و زیادی لبخند میزند.
Chica
انگار که عشق و خوشبختی یکجورهایی فقط مخصوص دخترهای خوشگل است.
لونا لاوگود
خورشید آفریقا به روشنی میدرخشد
کمرهایمان را میسوزاند
جمجمهها و مغزهایمان را برشته میکند
هیچ دلیل به جز خورشید برای عصبانیت نداریم
ناامیدیهایمان ریشهای ندارد
مگر اینکه خورشید ریشه بدهد.
mary
شانههایش تکان میخورد اما هیچ صدایی از لبهایش بیرون نمیآید. کسی به او نگفته بود گریه در سکوت خیلی دردناکتر است؟
kimia khoshroo
مردم یوربا رسم دارند اسم بچههای دوقلو را تائیو و کهینده بگذارند. تائیو اسم قل بزرگتره، همانی که اول بیرون میآید و کهینده هم اسم قل دوم است. اما در واقع کهینده قل بزرگتر است چون به تائیو میگوید: «اول تو برو بیرون و ببین جهان چه شکلیه و اگه خوبه من بیام.»
zohreh
دوست داشتنیترین والدین و فامیلها با قشنگترین لبخندهای روی صورتش مرتکب قتل میشن. وادارمون میکنن شخصیت واقعیمون رو نابود کنیم: یه جور قتل زیرکانه.
zohreh
خورشید آفریقا به روشنی میدرخشد
کمرهایمان را میسوزاند
جمجمهها و مغزهایمان را برشته میکند
هیچ دلیل به جز خورشید برای عصبانیت نداریم
ناامیدیهایمان ریشهای ندارد
مگر اینکه خورشید ریشه بدهد.
zohreh
از خدا ممنونم که اون روز چشمت به من افتاد. من نمیدونستم اما تو میترسیدی با من صحبت کنی. خیلی خوشحالم که با اون ترس کنار اومدی. نمیتونم تصور کنم زندگیم بدون تو چه شکلی میشد. ممنونم که مرد رویاهام شدی.
zohreh
من سکوت را در میان بازوان تو پیدا کردم،
دیگر هر روز به دنبال چیزی نمیگردم.
تو خالی میشوی و من پر
پر از غرق شدن به تو.
zohreh
با ملایمتی که همیشه در رفتارش دارد به من گوشزد میکند که نباید حرف بیمار را قطع کنم. آنها به بیمارستان میآیند تا درمان بشوند و گاهی این درمان فقط مربوط به جسم آنها نیست.
zohreh
یونیفرم منظم نشاندهندهٔ احترام صاحب لباس به شغلش است.
zohreh
ترافیک مثل طاعون به این شهر سرایت کرده است.
zohreh
شرم آور بود که تصور کنم مرگ، آنقدر شانههای پهن و عضلههای برجستهٔ آن مرد را بتراشد، که چیزی به جز استخوان باقی نماند.
zohreh
انگار آیولا به این مکان تعلق نداشت. برای همچین مکان درخشان و پاکیزهای زیادی پژمرده و شلخته بود.
zohreh
حجم
۱۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۱۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان