بریدههایی از کتاب تولد در لس آنجلس
۴٫۵
(۲۳۷)
برخی از مردم ما در این سالها همین رفتارها را از غربیها تقلید میکنند و فکر میکنند این یعنی تمدن، یعنی پیشرفت و بهروزبودن. درحالی که نمیدانند آن چیزی که باعث پیشرفت غرب شده کار و تلاش و نظمشان است، نه بیبندوباری و ولنگاری. اگر قرار بود همهٔ زندگیشان دنبال خوشگذرانی باشند پس کی توانستند پیشرفت کنند؟ اما این حرفها را کسی قبول نمیکند.
Melika_SA
بدیاش این است که برخی از مردم ما در این سالها همین رفتارها را از غربیها تقلید میکنند و فکر میکنند این یعنی تمدن، یعنی پیشرفت و بهروزبودن. درحالی که نمیدانند آن چیزی که باعث پیشرفت غرب شده کار و تلاش و نظمشان است، نه بیبندوباری و ولنگاری. اگر قرار بود همهٔ زندگیشان دنبال خوشگذرانی باشند پس کی توانستند پیشرفت کنند؟ اما این حرفها را کسی قبول نمیکند. تا میخواهی از این حرفها بزنی فوری نق میزنند که خودت رفتهای، خوشگذرانیهایت را کردهای و حالا که به ما رسیدهای دیندار شدهای؛
Ali
چیزی که باعث پیشرفت غرب شده کار و تلاش و نظمشان است، نه بیبندوباری و ولنگاری.
mana.hamzeie
هیچ شهری هیچ مزیتی بر شهر دیگر ندارد، مگر آن شهری که شما بیشترین رشد را در آن داشته باشید.
fati
آن شهر، شهر شیطان است. خود آمریکاییها هم میگویند آنجا «سینسیتی» (شهر گناه) است. تازه آمریکاییهای باکلاس هیچوقت لاسوگاس نمیروند. هیچوقت پایشان را در کازینو نمیگذارند. از خود آمریکاییها خانوادههایی را میشناسم که اگر به آنها بگویی برویم لاسوگاس، انگار به آنها توهین کردهای. میگویند که یعنی چه؟ لاسوگاس یک شهر احمقانه است. شهری است که برای احمقها طراحی شده. من در چنین شهری بروم؟
رز سپید
عربها یک ضربالمثل به این مضمون دارند که اگر به شما حقیقتی را بگویند و قبول نکنید، زمان به شما آن را ثابت میکند.
s.latifi
«خدایا امروز یک پسر آمد و پیشنهاد داد با هم دوست بشویم؛ ولی، من قبول نکردم چون تو گفته بودی نه. فقط حواست باشد، بهجایش توی همین دنیا یک شوهر خوبِ مؤمن به من بدهی که بتواند کمکم کند و ایمانم قویتر شود.»
s.latifi
گاهی در زندگی مردم، هویت و شخصیتشان بهشکلی جا میافتد که به این فکر هم نیفتند که میتوان این هویت را تغییر داد چه رسد به اینکه به فکرشان بیاید «باید» این هویت را تغییر دهند.
alireza brujerdi
اولین جایی که توانستم، خاک ایران را بوسیدم. گفتم: «اینجا خاک ایران است.» حس خاصی به این خاک داشتم و متوجه شدم که ریشهٔ این حس کجاست؛ ریشهٔ عقیدتی است. کسانی روی این بخش از کرهٔ خاکی عقیدهای دارند و خداوند بهخاطر آن عقیده، آنها را انتخاب کرده و مسئولیتهایی به آنها داده است و اگر به آن عقیده پایبند باشند، خداوند پشتیبانشان است و این راه ادامه پیدا میکند. آن عقیده اینجا ریشه دارد و چیزی است که برگش به من رسیده؛ اما ریشهاش اینجاست
sara
تفسیر آقای یوسفعلی را مطالعه کردم که قرآن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده و اهل سنت است. ایشان هندی است و قرآن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده. خیلی داستانهای جالبی دربارهٔ او هست که من بعد متوجه شدم. تفسیر او هم این است که آیهٔ تطهیر دربارهٔ این پنج نفر است و پنج نفر را در کتابش اسم میبَرد و میگوید: «پیغمبر، داماد پیغمبر، دختر پیامبر، حسن و حسین (ع) را دربرمیگیرد.» این نکته را در تفسیری میگوید که ترجمه کرده و در زیرنویس آورده. جالب بود وقتی این زیرنویس را دیدم به یکی از دوستانم هم که همین کتاب را داشت، نشان دادم. کتاب او این زیرنویس را نداشت. هر دو کتاب هم چاپ عربستان بودند؛ ولی برای من قدیمیتر بود و برای او که اسامی حذف شده بودند، چاپ جدید بود. برای من خیلی تعجبآور بود که اگر درست نبوده، چرا این اسامی را بار قبل در کتاب گذاشتند و اگر درست بوده چرا برداشتند؟
رز سپید
اصولاً توی غرب کسی مدرکمحور نیست. حتی میشود گفت کارمحور یا تجربهمحور هستند. تجربه برایشان مهم است. اینگونه نیست که کسی بگوید فلان مدرک را دارم، پس باید فلان کار را به من بدهید. حتی امروزه هرکسی هم که مدرک میگیرد باز به او میگویند کجا و چه تجربهای داری؟ اگر از مدرکی که گرفته تا زمانی که کار را شروع کرده بیشتر از چند سال بگذرد دیگر آن شخص استخدام نمیشود.
حانیه
یکی از کارمندهایم به اسم «مهدی» که از اقواممان هم بود خیلی عاشق اینطور برنامهها بود. یکبار گفت: «من از کارهایی که شما میکنید بیزارم. این محدودیتها چیست؟ این چیزها را آخوندها به شما یاد دادهاند و خودشان کارهایی میکنند که من و تو خبر نداریم.» مهدی کلی بدوبیراه گفت و به سبک زندگی من ایراد گرفت. حرفهایش که تمام شد گفتم: «مهدیجان، مسلمانشدن من و تغییر مدل زندگیام حسنی دارد که دستکم نظر خاصی به زن تو ندارم. من میتوانستم نظر خاصی به زنت داشته باشم و یواشیواش با زنت رابطه پیدا کنم.» گفت: «چی؟» گفتم: «بله. یکی از حسنهایی که سبک زندگی من دارد این است که زن تو در امان است. در این شرکت میآید و میرود بدون اینکه کسی به او چنین نگاهی داشته باشد. حالا میگویی بد است؟» گفت: «نه.» دهانش را بست و رفت.
s.latifi
من اولین چیزی را که در غرب از دست دادم «حیا» بود. دیگر هر کاری میکردم یا هر اتفاقی که دوروبَرم میافتاد، من را اذیت نمیکرد.
Number One
امیرالمؤمنین (ع) فرمودهاند: هیچ شهری بر شهر دیگر ترجیحی ندارد، مگر آنکه باعث رشد بیشتر شما شود
Hadis🌸
خدایا چه میشود من از یاران امام زمان (عج) باشم
میگفتم باید قلب یک حیوان را اول با اسم خدا آرام کنی و بعد از ابزار برش برای بریدن رگها استفاده کنی. اینطوری تمام خونی را که میتواند فاسد شود یا توی گوشت بماند و باعث فاسدشدنش شود، به وسیلهٔ قلب بیرون بکشی. چطور میشود این کار را کرد؟ باید سرش را از قسمت عصب قطع کنی. باید رگش را قطع کنی که خون و اکسیژن بهسمت مغز نرود و مغز بتواند با قلب ارتباط داشته باشد و سیگنالی به قلب بفرستد که کمبود اکسیژن دارد، سریعتر پمپاژ کن و بعد قلب فقط پمپاژ میکند و اینطوری تمام مویرگها را از چیزی که میتواند بعد از مرگ فاسد بشود، خالی میکنیم؛ چون خون، اولین جایی است که میکروبها و باکتریها در آن شروع به رشدکردن میکنند؛ چون مواد غذایی زیادی در آنجا هست. این برایم خیلی واضح بود. به غیر از اینکه قرآن هم گفته بود چیزی را که اسم خدا برآن برده نشده است، نخورید و باید نام خدا برده شود.
fatemeh
گفتم: «چطور تو مسلمان شدی؟» گفت: «من آن روزها تو را خیلی دوست داشتم. رفتارها و برخوردهایت را، مهربانی و وقارت را موقعی که حجاب داشتی. برای همین بعدها رفتم دربارهٔ اسلام تحقیق کردم، مسلمان شدم و با یک مرد مسلمان هم ازدواج کردم.»
s.latifi
بامزهاش این است که در ایران نیازی به تئاتر کمدی نداریم. مردم خودشان کارهای بامزه میکنند که دهانت از تعجب باز میماند؛
عبدالزهرا
«به نام خداوند بخشنده و مهربانی که هیچکدام از بندههایش را فراموش نمیکند و آغوشش برای همهٔ ما همیشه باز است. او در انتظار ماست که ما بهسوی او نگاهی داشته باشیم و او ما را در آغوش بگیرد.»
ziba
میگفتم: «به خدا اگر دست من بود، من عاشق این بودم که با شما بیایم و برویم همهجا کیف کنیم. تو اگر کاری کنی من از دست این قرآن راحت شوم، من از خدایم است. میآیم پیش شما، همهجا میرویم، همه کاری میکنیم، میرویم خوش بگذرانیم؛ ولی حرفهای این کتاب من را گریبانگیر خودش کرده است. یا به من ثابت کن این کتاب، حرفهای خدا نیست و تمامش الکی است یا اینکه اگر راست است و حرف خداست پس باید به آن توجه کنیم.»
alireza brujerdi
حجم
۳۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۳۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان