بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تولد در لس آنجلس | صفحه ۲۱ | طاقچه
کتاب تولد در لس آنجلس اثر بهزاد دانشگر

بریده‌هایی از کتاب تولد در لس آنجلس

انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۶از ۲۰۱ رأی
۴٫۶
(۲۰۱)
بیشتر آدم‌هایی که من در آمریکا دیدم همین‌طور پرکار بودند. باید همین‌طور باشند؛ یعنی حجم زیاد کار باعث آرامششان می‌شود و یک‌جوری اگر این کار را هم نکنند ازنظرِ مالی وضعیت خوبی پیدا نمی‌کنند؛ چون خیلی سخت است و همین‌طور دارد بدتر هم می‌شود. اقتصاد آمریکا دارد دقیق‌تر می‌شود. شما وقتی برای از دست‌دادن پیدا نمی‌کنید؛ به‌خاطر همین هم هست که اکثراً کارهایشان را با نرم‌افزار و کامپیوتر و... انجام می‌دهند که وقت تلف نشود؛ یعنی مثلا اگر می‌خواهند بروند بانک و وقتشان تلف می‌شود، کار بانکی‌اشان را از خانه انجام می‌دهند؛ چون وقت در غرب خیلی گران‌بها شده و شاید یکی از عوامل افسردگی در غرب هم همین کمبود وقت باشد؛ یعنی انسان‌ها کم‌تر برای خودشان، زندگی‌شان و آینده‌شان وقت می‌گذارند. بیشتر وقتشان برای کار و چیزهایی صرف می‌شود که به سبک زندگی‌شان ربط پیدا می‌کند. فکر می‌کنند اگر بیشتر کار کنند، بیشتر پیشرفت می‌کنند؛ ولی واقعیت این است که این پیشرفت، توقف ندارد و همیشه در یک دور بسته درحال دویدن‌اند
حانیه
زندگی ما چیزی بود شبیه بازی فوتبال. شما بازی فوتبال را دیده‌اید؛ از زمانی که سوت شروع زده می‌شود، شروع می‌کنند به دویدن تا وقتی که سوت پایان زده شود. حتی یک لحظه هم آرامش ندارند. تا نود دقیقه فقط شور است و هیجان. نود دقیقه که تمام می‌شود، آن چیزی که می‌ماند، خستگی دوندگی است. بالاخره دو تا تیم با هم مبارزه کرده‌اند، گل زده‌اند یا گل خورده‌اند و هر اتفاقی که افتاده، آن زمان بازی شور و هیجان داشت و آنها گرم بازی بودند؛ ولی بعد از اینکه بازی تمام می‌شود، آن چیزی که سراغشان می‌آید خستگی و کوفتگی این همه دویدن است. فکر می‌کنم در مورد مهاجرت هم چنین حالتی است
حانیه
در ایران اعضای خانواده با هم حرکت می‌کنند؛ یعنی خانواده یک سیستمی است که همهٔ اعضا در آن به یکدیگر وابسته‌اند و با همدیگر رشد می‌کنند؛ اما، فرهنگی که من در آن بزرگ می‌شدم، خانواده در کنار هم حرکت می‌کردند و هرکس اهداف خودش را دنبال می‌کرد.
حانیه
عرب‌ها یک ضرب‌المثل به این مضمون دارند که اگر به شما حقیقتی را بگویند و قبول نکنید، زمان به شما آن را ثابت می‌کند
atiye
پسرعموهایم بعدها درسشان را تمام کردند و وارد کار شدند. برعکسِ من که اول وارد کار شدم و بعدها که کارم جدی‌تر شد کمی دیگر تحصیلاتم را در همان رشته‌های نزدیک به پزشکی و پرستاری ادامه دادم. به‌مرور با آناتومی بدن آشناتر شدم و مهارتم بیشتر شد. اصولاً توی غرب کسی مدرک‌محور نیست. حتی می‌شود گفت کارمحور یا تجربه‌محور هستند. تجربه برایشان مهم است.‌ این‌گونه نیست که کسی بگوید فلان مدرک را دارم، پس باید فلان کار را به من بدهید. حتی امروزه هرکسی هم که مدرک می‌گیرد باز به او می‌گویند کجا و چه تجربه‌ای داری؟ اگر از مدرکی که گرفته تا زمانی که کار را شروع کرده بیشتر از چند سال بگذرد دیگر آن شخص استخدام نمی‌شود.
Vahid.Nouri.p
آن موقع بعضی از تازه‌جوان‌ها گوشواره می‌گذاشتند، این موضوع خیلی برایم عجیب بود که چرا یک جوان در گوش چپش گوشواره می‌کند؟! یا مثلا روی دستشان تتو می‌کشیدند و یا لباس‌های متفاوت در مدرسه می‌پوشیدند. آن‌روزها برای من خیلی عجیب بود که یک‌دفعه از جوّی که همه با روپوش به مدرسه می‌رفتند و همه موها را یک مدل کوتاه می‌کردند و شکل و شمایل همهٔ دانش‌آموزان تقریباً شبیه هم بود، وارد جامعه‌ای شدم که هرکسی آن شکلی است که خودش می‌خواهد باشد و لباسش منحصر به خودش است. شکل، شمایل، مو، تیپ و رفتارش همه یک‌طوری نشان می‌دهد که این تو هستی که مهمی و جامعه نمی‌تواند به تو تکلیف کند چطور باش. تو باید تصمیم بگیری چه می‌خواهی باشی و همان‌گونه که می‌خواهی باشی، می‌توانی زندگی‌کنی؛ یعنی تا وقتی خط قرمزی را قطع نکنی، برای تو هیچ محدویتی نیست
Arefeh

حجم

۳۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۳۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۲۰
۲۱
صفحه بعد