بریدههایی از کتاب تولد در لس آنجلس
۴٫۶
(۲۰۳)
سال آخر دبیرستان با اینکه خیلی دلم میخواست؛ اما، مهمانی آخر سال را نرفتم. در فیلمها دیدهام که واقعا آن شب برای یک دختر مثل یک شب رؤیایی است. دختر به آرایشگاه میرود، خودش را درست میکند، لباس شب میپوشد و بعد پسری با ماشین خیلی شیک دنبالش میرود و به تالاری میروند که برنامه دارند
philobiblic
یکی از مهمترین برنامههای بچهها در دورهٔ تحصیلشان برنامهٔ فارغالتحصیلی است. اسمش Prom Night است. تالاری را در یک هتل یا جایی از شهر اجاره و تزیین میکنند و مراسم با موزیک و رقص همراه است. این میشود یکی از مهمترین شبهای زندگی دخترها، یک چیزی شبیه مراسم عقد و عروسی.
philobiblic
سورهٔ بقره میفرماید آنان که به عالم غیب ایمان دارند، باید از طریق وحی به عالم غیب دست یافت. لزومی ندارد من عالم غیب را ببینم؛ ولی خداوند میفرماید: «این کتاب برای متفکران است.» پس اگر من تفکر کنم میدانم چیزهایی در این عالم هست که الآن قابلیت دیدن آنها را من ندارم؛ اما آنها وجود دارند. مثل سلولهای بدنم که آنها را نمیبینم و نمیدانم درون آنها چه اتفاقی میافتد؛ اما علم به من میگوید سلول وجود دارد و چه اهمیتی برای حیات من دارد، من هم میپذیرم؛ یعنی حتی خود علم هم به من اجازه نمیدهد که هرچیزی را نمیبینم انکار کنم
philobiblic
دیگر در هر برنامهای، بهترین وقت و بهترین جایش را به نماز اختصاص میدادم. در کوهنوردی جایی را پیدا میکردم که هیچکس نباشد و آنجا نماز میخواندم؛ چون میدانستم نماز ارتباطی بین من و خداوند ایجاد میکند که شبیه هیچچیز دیگر نیست. طرف جنگل که میرفتم و تنها بودم نماز میخواندم. هرجایی که تنها بودم، دو رکعت نماز میخواندم. در جای جدید و مکان جدید، اگر تنها بودم سراغ نماز میرفتم.
philobiblic
خانوادهام یکیدو روز قبلاز سفر خبر دادم که دارم میروم سفر. تا رسید به همان روزی که فریبا من را از زیر قرآن رد کرد. قرآنی که قرار بود من را از حادثهها حفظ کند؛ اما بعدها دیدم این کتاب من را نه تنها حفظ نکرد بلکه من را نابود کرد؛ من را نابود کرد تا یک انسان دیگر بسازد. قرآن، منِ درونم را خراب کرد تا از بین ویرانههای من انسان دیگری سر، بلند کند.
philobiblic
صولاً توی غرب کسی مدرکمحور نیست. حتی میشود گفت کارمحور یا تجربهمحور هستند. تجربه برایشان مهم است. اینگونه نیست که کسی بگوید فلان مدرک را دارم، پس باید فلان کار را به من بدهید. حتی امروزه هرکسی هم که مدرک میگیرد باز به او میگویند کجا و چه تجربهای داری؟ اگر از مدرکی که گرفته تا زمانی که کار را شروع کرده بیشتر از چند سال بگذرد دیگر آن شخص استخدام نمیشود.
philobiblic
دنیای شهرنشینی چقدر میتواند انسانها را نهتنها از طبیعت بلکه از خدا هم دور کند؛ چون ما خیلی درگیر میشویم، ذهنمان درگیر خیلی چیزها میشود و خدا یادمان میرود
philobiblic
یکی از اسمهای آمریکا، کشور Hi and Bye است، کشور «سلام و خداحافظ»؛ چون انسانها راحت در کنار هم قرار میگیرند و خیلی هم راحت از هم جدا میشوند
philobiblic
شاید یکی از عوامل افسردگی در غرب هم همین کمبود وقت باشد؛ یعنی انسانها کمتر برای خودشان، زندگیشان و آیندهشان وقت میگذارند. بیشتر وقتشان برای کار و چیزهایی صرف میشود که به سبک زندگیشان ربط پیدا میکند. فکر میکنند اگر بیشتر کار کنند، بیشتر پیشرفت میکنند؛ ولی واقعیت این است که این پیشرفت، توقف ندارد و همیشه در یک دور بسته درحال دویدناند.
philobiblic
مهمانیها را فقط برای آخر هفته میگذاشتیم. وسط هفته مهمانی نداشتیم. زود میخوابیدیم و صبح میرفتیم سرِ کار. ساعت کاریمان از هفت صبح تا یازده شب بود. بعد دوباره برمیگشتیم و روز بعد هم همینطور تا آخر هفته. بیشتر آدمهایی که من در آمریکا دیدم همینطور پرکار بودند. باید همینطور باشند؛ یعنی حجم زیاد کار باعث آرامششان میشود و یکجوری اگر این کار را هم نکنند ازنظرِ مالی وضعیت خوبی پیدا نمیکنند
philobiblic
حجم
۳۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۳۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان