- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب پر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب پر
۴٫۱
(۷۱)
هنگامی که محکمه «راجر دالتون» را به جرم اختلاس به سه سال حبس محکوم کرد نکتهای که بیش از همه توجه تماشاچیان را جلب مینمود آن بود که محکوم اندک توجهی به این حکم نداشت و با قدمهای محکم و گردن افراشته سالن دادگاه را در حالی که تبسمی بر لب داشت ترک کرد، تبسمی که حاکی از رضایت و موفقیت بود.
mhrnaz
کار... میگویند بهترین درمان دردها است.
pegah
در دنیای صلح و آرامش شاید عشق کافی باشد، اما بعد در تحولات و بدبختیها، نه.
|قافیه باران|
بالاخره زندگی قمار است، ماجراست، انسان یا میبرد یا میبازد. زندگی مثل معرکهایست که پایان ندارد وقتی که صدای یک نفر کمکم ضعیف و خاموش شد، صدای دیگری جوانتر و قویتر رشتهی داستان را در دست میگیرد و ادامه میدهد.
pegah
«ناموس زن، محراب زندگی او است، هر که به آن توهین کند سزاوار مرگ است.»
parisa
من، هم او و هم زندگی را میپرستیدم، و هم از او و هم از زندگی بیم داشتم، چون همانطور که او آرامش و فراموشی کامل به من داده بود گاهی هم به شکنجه و عذاب شدید گرفتارم میکرد. فرشته بود و اهریمن، شیرین بود و بیرحم، خوبی و بدی را به حد نهایت با هم توأم داشت
|قافیه باران|
تنها خود او بود که آن را در سینهام کشت و از بین برد، ولی کسی نمیتواند و قدرت آن را ندارد که خاطرات این عشق را نابود کند
mhrnaz
مرگ! مردم جز در مواقع یأس و ناامیدی و خطر از آن یاد نمیکنند. در صورتی که همچون شبحی همیشه و در همهجا با ما همراهی میکند و جز قدمی کوتاه با ما فاصله ندارد. کافی است که انسان سرش را برگرداند و آن را بشناسد، کافی است انسان قدم آهسته کند تا او جلو بیفتد.
pegah
چه چشمهایی، ای خدا! چه چشمهای بانفوذی!
mhrnaz
همیشه اینطور است، وقتی انسان منظوری را دنبال میکند، دست و پا میزند و وقتی که موفق شد، آنوقت مثل کسی که قوایش تمام شده با کمال بیحالی به نتیجه نگاه میکند و یا اصلاً پشیمان میشود.
NasimKhanoom
آه محبوب عزیزم! بگذار به داشتن یکدیگر قانع باشیم به همین مختصر بسازیم
miss.quait
البته در دنیای صلح و آرامش شاید عشق کافی باشد، اما بعد در تحولات و بدبختیها، نه.
pegah
زندگی مبارزهایست و تنها با امید نمیتوان به مقصود رسید.
AS4438
و اگر انتخاب طبایع و خوی و سرشت اختیاری باشد، من باز هم ترجیح میدهم همین که هستم باشم و افتخارات عشق نصیبم گردد
miss.quait
ممکن است پنهان باشد ولی خاموش نمیشود و تا آخر حرارت خواهد داد و فقط با مرگ از بین میرود
miss.quait
چرا خدایان ما را در تاریکی رها میکنند تا از طریق نور و حیات زندگی منحرف گردیم و کورکورانه در ظلمت دست و پا بزنیم و با ناکامی دوست بداریم، آخر هم بدون نتیجه این عالم را ترک کنیم!؟
miss.quait
ـ ممنون؟ بین من و او چنین صحبتهایی نیست، وقتی انسانی شخصی را دوست داشت دیگر جایی برای این حرفها باقی نمیماند.
esh
بالاخره زندگی مبارزهایست و تنها با امید نمیتوان به مقصود رسید.
pegah
عشق هرگز برنمیگردد. بعد از مدتی جدایی، زن و مرد تغییر میکنند.
pegah
اگر من سهم و نصیبی در کمککردن و رساندن او بدین پایه داشتهام، باعث افتخار من است. راست است که بدبختیهای زیادی هم در این معامله به من رسیده ولی یک مرد، یک مرد باشرافت هرگز فداکاریهایش را با زن قسمت نمیکند.
pegah
حجم
۱۹۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۱۹۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان