بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فردریش نیچه | طاقچه
تصویر جلد کتاب فردریش نیچه

بریده‌هایی از کتاب فردریش نیچه

۴٫۳
(۷)
علم، هنر و فلسفه در وجود من چنان درهم تنیده، در حال رشد و نموّ است که حتماً زمانی یک غول از من زاده خواهد شد.
پروا
تاریخ، آن‌گاه که به شکل یادبود و بزرگداشت تلقی شود، برانگیزنده و الهام‌بخش است اما به‌مثابهٔ داستان قهرمانان، فقط دربردارندهٔ پیامی برای بزرگان این جهان یا آن‌هایی‌ست که در پی عظمت و بزرگی‌اند. اما آیا امروز اصولاً عظمت و بزرگی امری ممکن است؟ تاریخ دیگر نمی‌تواند این را به ما نشان دهد، ازاین‌رو شاید نوع دیگری از بررسی تاریخی بتواند این‌جا چاره‌ساز باشد و آن هم تاریخ به‌لحاظ قدمت وقایع است. ستایشِ صرفِ آن‌چه گذشته است و سعی در حفظِ آن، چه بسا حتی در تضاد با زندگی جاری قرار گیرد. چراکه تاریخ نباید صرفاً در محترم‌شمردن گذشته متوقف شود، بلکه باید بتواند آن‌چه را هم که زمانی وجود داشته است، درهم بشکند و مضمحل کند و این‌جاست که کارکرد انتقادیِ آن چاره‌ساز است زیرا هرچه پدید می‌آید، زمانی هم از میان می‌رود. اما همین کارکرد انتقادی هم نقص دارد: «از آن‌جاکه ما هم به‌نوبهٔ خود ماحَصَلِ گذشتگان هستیم، ماحصل اشتباهات، اشتیاق‌ها، خطاها و حتی جنایاتشان، پس نمی‌توانیم خود را به‌طور کامل از این زنجیره رها کنیم.»
Saa
«برای من بالاترین ایده، تکاملِ قانونمند، سرشار از حیات و عقلانیِ جهان است: با دیدهٔ منّت به روح بزرگانی می‌نگرم که پله به پله، بر رازهای جهان فائق آمده‌اند، ستایش‌کنان در تلاشم به نور زیبایی جاودانه نزدیک شوم، همان نوری که هنر و هر پدیده‌ای به طریق خود، ساطع می‌کند و در مسیر علم که زندگی‌ام مالامال از آن است، درصددم دنبال علمی باشم مرا که تسلیم علم هستم، از داوری برهانَد: و حال می‌بینم که این تکامل هزاران‌ساله انکار می‌شود، می‌بینم که بشارت فلسفه و دین انکار می‌شود تا یک منفی‌گرایی کج‌ومعوج در ملالِ تنهاییِ خود شکلکی تمسخربار درآوَرَد: می‌بینم که تصاویر خدایان درهم شکسته می‌شود،
bookwormnoushin
شوپنهاور در جهان به‌مثابهٔ اراده و تصور جلد یک صفحهٔ ۴۱۶ می‌گوید: (بِسان مسافری میان دریایی خروشان و بی‌کران و امواجی غرّان که تنها و با اطمینان‌خاطر روی بلمی کوچک و شکننده نشسته است، انسانِ تنها هم در دنیایی عذاب و رنج، آرام و با اتکا به اصول فردی خود نشسته است).
کاملان
واقعیت وجود دارد و هستیِ خود را دارد، اما معنایی در ذاتِ آن نیست. نیچه معتقد است «این‌که ما از انسان‌های ۴۰۰۰ سال پیش هم مانند تمام اشیای دیگر عالم به‌گونه‌ای صحبت می‌کنیم که گویی همه از روز ازل رو به سوی غایتی ابدی داشته‌اند، خطایی است که از فلاسفه به ما به ارث رسیده است». البته همه‌چیز در حالِ تکوین است؛ اما واقعیتی ابدی وجود ندارد: «و به همین ترتیب هم حقایق مطلق وجود ندارند.»(۷۵) و عالم متافیزیکی هم وجود ندارد، هیچ واقعیت «راستینی» پشت اشیاء یا در پَسِ ظاهریِ پدیده‌ها پنهان نشده است، هیچ قانون‌گذار هدایت‌کننده‌ای برای عالم وجود ندارد و عالم دیگری در کار نیست. پس در نتیجه، آن مقولات فلسفی سنتیِ اخلاقی تهی از معنا و مفهوم‌اند: خیر و شرّ وجود ندارند. آن اعمال به‌اصطلاح شرّ از حس صیانت خود ناشی می‌شوند و خیر هم متکی بر عرف است
Saa

حجم

۶٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۶٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد