بریدههایی از کتاب بیکران
۴٫۱
(۱۳)
«اینکه نخواهی دیوونگی کنی، کار ترسوها نیست!»
StarShadow
سرم را تکان میدهم. «وایسا. پس از کدوم دوراهی باید برم؟ منظورم اینه که کدومشه: من تصمیم میگیرم یا تقدیر همینه؟»
میگوید: «هر دو!»
بسیار خب، جواب خشمآوری است.
StarShadow
مامانم حتی با اینکه نمیداند باید دوستم بدارد، از من خوشش میآید.
StarShadow
در نیمهراه سفر زندگی، خودم را در جنگل تاریک یافتم، مسیرِ درست گم شده بود.
StarShadow
یکدفعهای میگوید: «نمیدونم چطوری مادر باشم. خیلی... مادرونه نیستم.»
بلوزی را تا میکنم و آن را روی تختش میگذارم. «فکر میکنم هیچکس تا وقتی مادر نشه، نمیدونه چطوری باشه.»
StarShadow
با هیجان میگویم: «هِی! ذهنم رو نخون! نمیتونم دربارهش حرف بزنم! قول دادم!»
میگوید: «پس اینقدر دربارهش فکر نکن.» مثل این است کسی به شما بگوید دربارهٔ فیل فکر نکن، معلوم است که اولین تصویری که به مغزتان هجوم میآورد، فیل است.
StarShadow
این فکر سرمایی را به درونم میفرستد. آنجلا زربینو: شاگرداول دبیرستان، سخنران جشن فارغالتحصیلی دبیرستان، اَبَرخرخوان مدرسه، عاشق تمام چیزهای شاعرانه، اولین واحد شعری دانشگاهیاش را رد خواهد شد.
StarShadow
حسی از ناراحتی ازش دریافت میکنم، انگار که دارد به زندگی گذشتهاش نگاه میکند. بدون اینکه قصدش را داشته باشد، خودش را بزرگ کرده. بزرگسال است و دارد از خودش مراقبت میکند.
StarShadow
میدانم این گریه زیاد با آزادیهای زنانهام جور درنمیآید. در مقابل تمام چیزهایی قرار میگیرد که دربارهٔ خودم باور دارم، تمام چیزهایی که مامانم به من یاد داده، که قوی و توانمند باشم، که برای خوشحالبودن به مردها نیازی نداشته باشم. ولی حالا ببین مثل جنین روی کاناپه توی خودم مچاله شدهام، یک کاسه ذرت بودادهٔ کاراملی روی زمین کنار پاهایم است و دارم توی بالشتکها هقهق میکنم، چون تمام چیزی که میخواستم یک فیلم احمقانه بود که فکرم را از مسائل زندگی خودم دور کند و تمام چیزی که شبکهٔ نتفلیکس برایم ردیف کرد، کمدیهای عاشقانه بود.
StarShadow
خوشبختی خواستن چیزیه که داری
🌱 آونـב
میگوید: «یاد میگیری خوشبختیت رو پیدا کنی بچه. اون چیزهایی رو که به زندگیت معنی میدن، میفهمی و میچسبی بهشون. سعی میکنی از نگرانی دربارهٔ چیزهایی که نمیتونی کنترلشون کنی، دست برداری.»
مه سیما
او که ناحیه به ناحیه،
پرواز مطمئنم را از میان آسمان بیکران هدایت میکند،
در مسیری طولانی که باید بهتنهایی قدم بردارم،
مسیرِ درستِ قدمهایم را نشان خواهد داد.
ویلیام کالن براینت۱
مه سیما
حجم
۳۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۷۰ صفحه
حجم
۳۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۷۰ صفحه
قیمت:
۲۶۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد