بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مقتل سیدالشهداء | طاقچه
کتاب مقتل سیدالشهداء اثر ابوالفضل هادی‌منش

بریده‌هایی از کتاب مقتل سیدالشهداء

انتشارات:نشر جمال
امتیاز:
۴.۶از ۱۶ رأی
۴٫۶
(۱۶)
عاقبت به خیر نشود هر کس که خشم خدا را به خاطر خشنودی بندهٔ خدا به جان بخرد
Tamim Nazari
بعضی از مردم، خدا را به خاطر رسیدن به پاداش عبادت می‌کنند، این، عبادت تجارت کنندگان است. و برخی خدا را از ترس عذاب عبادت می‌کنند، این، عبادت بندگان است. و برخی نیز خدا را به خاطر شکر نعماتش عبادت می‌کنند، این عبادت بندگان آزاده است و این، بهترین نوع عبادت است
Tamim Nazari
کارها چنان در گروه تقدیر الهی هستند که گاه تدبیر، سبب مرگ می‌شود
Tamim Nazari
معاویه به این حد اکتفا نکرد. او به مردم دستور داد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را فرزندان پیامبر (ص) خطاب نکنند. نقل می‌کنند، روزی معاویه دستور داد از این به بعد، هیچ کس حق ندارد حسنین (ع) را فرزندان پیامبر (ص) خطاب کند، چون ایشان فرزندان علی (ع) هستند، و هر کس از این دستور سرپیچی کند تنبیه خواهد شد.
mh.ranjbari
وقتی روز هفتم شد، پیامبر (ص) به خانهٔ فاطمه (س) آمد و امام حسین (ع) را خواست و دوباره اذان و اقامه در گوشش گفت و گوسفند سیاه و سفیدی برایش عَقیقه کرد و موهایش را تراشید و همْ‌وزن آن، نقره صدقه داد و عطری خوش‌بو به سرش مالید و اجازه نداد از خون عقیقه به سر نوزاد بمالند و فرمود: «این از کارهای جاهلیت است.
Poorya
«هر چه خدا با ما کند، خیر است و بدی برای شماست.»
میرزا ابراهیم
یوسُف قِزاوُغُلی آورده است: «با پدیدار شدن آثار مرگ در چهرهٔ امام حسن مجتبی (ع)، دستور داد بسترش را به داخل حیات منزل بردند؛ سر مبارک را برداشته، گفت: اَللّهُمَّ إنِّی أحْتَسِبُ عِنْدَک نَفْسی، فَإنَّها أعَزُّ الأنفُسِ عَلَی، لَم أصَبْ بِمِثلِهَا. اَللّهُمَّ ارْحَمْ صَرعتی، وَآنِسْ فِی القَبرِ وَحشَتی؛ بارالها! من، اجر خود را از تو می‌طلبم که نزد من گرامی‌ترین چیزها است. خداوندا! در وقت مرگ بر من رحم کن و در قبر مونس تنهایی من باش (وحشتم را به انس مبدل نما).»
sh.sh
وقتی گرد و خاک میدان جنگ فرو نشست، امام را دیدم که بر بالین قاسم (ع) ایستاده و او را در حال دست و پا زدن می‌بیند. امام فرمود: بُعْداً لِقَومٍ قَتَلُوک، ومِنْ خَصْمِهِم یوْمَ القیامَةِ فیک جدُّک. ثُم قالَ: عَزَّ وَ اللَّهِ عَلیٰ عَمِّک أَنْ تَدْعُوهُ فَلا یجیبَک، أو یجِیبَک فَلَا ینْفَعَک، وَاللَّهِ هَذَا یومٌ کثُرَ واتِرُهُ و قَلَّ نَاصِرُهُ؛ از رحمت خدا دور شوند آن گروهی که تو را کشتند و جدّت در روز قیامت دشمن آنان باشد! سپس فرمود: به خدا که سخت است بر عمویت که او را [به یاری خود] بخوانی و پاسخ [کمک‌خواهی] تو را ندهد یا این‌که پاسخ بدهد اما سودی برای تو نداشته باشد. به خدا قسم که امروز روزی است که خون‌خواران بسیار و خون‌خواهان کم شده‌اند.» امام پیکر او را در آغوش گرفت و در حالی که پاهای قاسم (ع) به زمین کشیده می‌شد او را به خیمه‌ها آورد و کنار پیکر فرزند خود علی اکبر (ع) خواباند و عرضه داشت: «اَللَّهُمَّ أحْصِمْهُم عَدَداً وَ اقْتُلْهُم بَدَداً وَلَا تُغادِرْ مِنْهُم أَحَداً وَ لَا تَغْفِرْ لَهُم اَبَداً. صَبْراً یا بَنِی عَمومَتی، صَبراً یا أهلَ بَیتِی، لا رَأَیتُم هَواناً بعدَ ذلک الیومِ أبداً؛ خدایا! یک تن از ایشان را باقی نگذار و آنان را بکُش و هرگز ایشان را نیامرز. ای عموزادگان! صبر پیشه سازید. ای خاندان من! صبر کنید که از پسِ امروز، هرگز خواریتان را نخواهند دید.»‌
m.salehi77
امّ الفضل همسر عباس عموی پیامبر (ص) او را پرورش داد و هنگام نوازش او زمزمه می‌کرد: «یابنَ رَسُول اللَّهِ یابْنَ کثیرِ الجَاهِ فَرداً بِلَا أشْبَاهِ أَعَاذَهُ إِلهی مِن اُمَمِ الدَّوَاهی؛ ای پسر رسول خدا! ای فرزند کسی که مقامی بلند دارد! ای یگانه و بی‌نظیر! خدا تو را از بلاهای روزگار حفظ کند.»
mh.ranjbari
عَبدالمَلِک بن مَروان به حکومت رسید، حَجّاج بن یوسف ثَقَفی را به حکومت کوفه منصوب کرد. این انتصاب، برای شیعیان بلای بزرگی بود. او آن قدر با دشمنان علی (ع) دوستی نمود و با دوستانش دشمنی کرد که حتی پرهیزگاران هم دست از طرف‌داری علی (ع) برداشته و به سوی حَجّاج رفتند. او نیز آن‌ها را مورد لطف خود قرار داده به آن‌ها هدایای بسیار داد. این روش ادامه داشت تا حدّی که روزی فردی در ملأ عام فریاد زد: «ای امیر! از دست پدر و مادرم به شما شکایت می‌کنم: آنان نام مرا علی گذاشته‌اند! من بسیار فقیرم و به بخشش شما نیازمندم.» حجاج خندید و گفت: «از بهانهٔ خوبی برای برطرف کردن نیازت استفاده کردی» و به او شغل کوچکی داد.
mh.ranjbari

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۳۲ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۳۲ صفحه

قیمت:
۱۶۶,۴۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد