بریدههایی از کتاب تاریخ فلسفه ی راتلج؛ جلد چهارم
۴٫۰
(۳)
کیهانشناسی جدید نظریهٔ جدیدی را دربارهٔ حرکت ایجاب میکرد، زیرا چنان که از زمان کوپرنیک و حتا پیش از آن روشن بود، «مکانیک» ارسطویی نمیتوانست با زمین متحرک منطبق شود. برخی حتا اصلاحات در کیهانشناسی را عامل محرک برای اصلاحات در مکانیک دانستهاند اما نظام قدیمی هم قوتهای خودش را داشت. ارسطو تمایز قاطعی بین مناطق آسمانی و زمینی قایل بود. مناطق آسمانی، که به صورت خلاصه بررسی کردیم، قلمرو عنصر پنجم و حرکتهای مدور کلی بود
محمد طاهر پسران افشاریان
جهانی کاملاً شستهورفته نیست. درست است که برای دکارت نمونههایی از چیزهای اندیشهورز ناب وجود دارد ــ فرشتگان نمونهٔ متعارف او هستند ــ که وجودشان اساساً و تماماً عبارت از جرح و تعدیل عقل و اراده است؛ چنین هستیهایی نمونههایی از جوهرهای اندیشهورز به معنای مطلق کلمه هستند. در آن سوی دیگر این شکاف، جوهر امتدادیافتهٔ خالص وجود دارد یعنی مادهٔ امتدادیافتهٔ محض که ویژگیاش را میتوان به عنوان نوعی جرح و تعدیل خصوصیتهای تعریفشدهٔ هندسی اندازه و شکل تحلیل کرد؛
bookwormnoushin
ذهن موجودیتی متمایز و قائمبهذات است که کاملاً مستقل از جهان مادی عمل میکند یا علیالاصول میتواند چنین عمل کند. این ادعایی است که به دوگانهانگاری دکارتی (یا جوهری) معروف شده است: ذهن «بهواقع متمایز» از جسم و جوهری مجزا و مستقل است.
استدلال اولیهٔ دکارت برای نامادی بودن ذهن یا نفس (او هیچ تمایزی بین این دو اصطلاح قایل نیست (۸۱)) از فرایند اندیشیدن ناشی میشود که به میاندیشم، پس هستم میانجامد. اندیشنده با آگاه شدن از وجود خویش قادر است تمامی باورهای خود را دربارهٔ وجود جهان مادی بیرونی جدا کند یا کنار بگذارد:
bookwormnoushin
کیهانشناسی جدید نظریهٔ جدیدی را دربارهٔ حرکت ایجاب میکرد، زیرا چنان که از زمان کوپرنیک و حتا پیش از آن روشن بود، «مکانیک» ارسطویی نمیتوانست با زمین متحرک منطبق شود. برخی حتا اصلاحات در کیهانشناسی را عامل محرک برای اصلاحات در مکانیک دانستهاند اما نظام قدیمی هم قوتهای خودش را داشت. ارسطو تمایز قاطعی بین مناطق آسمانی و زمینی قایل بود. مناطق آسمانی، که به صورت خلاصه بررسی کردیم، قلمرو عنصر پنجم و حرکتهای مدور کلی بود اما در مناطق زمینی اوضاع آشفتهتر بود؛ و چنان که شرح ارسطو از آن نشان میدهد، وی آن را با تکنیک معمول خود مشاهده میکرد، به این نحو که از موقعیتی که پیش روی خود داشت آغاز میکرد و میکوشید ظاهری از نظم را بر آن تحمیل کند، به جای آنکه علم جدیدی را به صورت اصول موضوعه از اصول نخستین بسط دهد.
محمد طاهر پسران افشاریان
اگر جسم سنگینی را بالا ببرم، آشکارا علت فاعلی حرکتش هستم؛ اما اگر آن جسم را به بالا پرتاب کنم وضعیت مشکلتر میشود، زیرا هنگامی که از دستم رها شود هیچ محرک آشکاری وجود ندارد. ارسطو مدل منسجمی را برای خود تعیین کرد. جسم پرتابشونده هیچ تماسی جز با هوای پیرامون خود ندارد بنابراین هوا باید محرک باشد و من در نتیجهٔ پرتاب آن باید ارتباطی را با نیرویی ایجاد کرده باشم که سبب تداوم حرکت هوا میشود که سپس علاوه بر حرکت خودِ جسم پرتابشونده، این نیرو را به اجزای بعدی خودش انتقال میدهد. این طرحواره صرفنظر از انسجام درونیاش، به نحو قابل فهمی انتقادهای زیادی را در حوزههای مختلف فرهنگی برانگیخت
محمد طاهر پسران افشاریان
تمامی اجسام از آمیزهای از چهار عنصر خاک، آب، هوا و آتش تشکیل شده بودند و آموزههای مربوط به مکانهای طبیعی و حرکتهای طبیعی ناظر بر رفتار بنیادی آنها بود. مکان طبیعی زمین در مرکز گیتی و مکان طبیعی آتش در پیرامون مناطق مقدماتی و مکان طبیعی دو عنصر دیگر بین آنها بود. تمامی اجسام تمایل دارند به مکانهای طبیعی خود برسند، در نتیجه جسم سنگین و عمدتاً ساختهشده از خاک تمایل به حرکت نزولی و جسمی که عمدتاً آتشین باشد تمایل به حرکت صعودی دارد. این حرکات برحسب علل غاییشان درک و کمترین توجه به مسئلهٔ علل فاعلی آنان معطوف میشود. این موضوع در مورد حرکات قِصری صادق است که در آنها جسمی خلاف ماهیت خویش عمل میکند.
محمد طاهر پسران افشاریان
ناتورالیسم یا طبیعتگرایی رنسانس خطوط تندوتیز و دقیقی را که فلسفه و الاهیاتِ سدههای میانه بین طبیعی و فراطبیعی کشیده بودند تضعیف کرد و برداشتی را از گیتی به عنوان انداموارهٔ زنده ارائه کرد ــ نظامی کلنگر ــ که اجزایش با نیروها و قدرتهای گوناگون باهم در ارتباط قرار میگیرند. چنین برداشتی تصویری را از طبیعت چون قلمرویی اساساً فعال ارائه میکرد که شامل نیروهای «غیبی» متعددی بود. این نیروها ضمن آنکه بارز و مشهود نبودند اما اگر کسی آنها را کشف میکرد میتوانست به کارشان ببرد و مورد بهرهبرداری قرار دهد. ویژگی نیروهای یادشده این بود که از فاصلهای دور ــ جاذبهٔ مغناطیسی مثالی محبوب بود ــ عمل میکردند و نه از طریق برخورد و تماس، و در حقیقت برمبنای مدلی بیولوژیک از گیتی چنین شیوههای عملی بسیار شاخص است، زیرا اجزای یک نظام بیولوژیکی ممکن است بر یکدیگر اثر بگذارند، خواه در تماس فیزیکی باشند خواه نباشند. روی دیگر سکه، تصوری است از خدا به عنوان جزئی از طبیعت که با آن درهم آمیخته است، و چیزی جدا از خلقت خود نیست.
محمد طاهر پسران افشاریان
شرح دکارت از روش پیوند نزدیکی با دو ویژگی فلسفهٔ طبیعیاش دارد: پایبندیاش به ماشینانگاری و دیگری پایبندی به ایدهٔ فیزیک متکی بر ریاضیات. از این جنبهها، طرح وی به نحو مشخصی با طرح ارسطو تفاوت دارد تا آنجا که توقع وی از تبیین فیزیکی با توقعات ارسطو متفاوت است. این امر رهیافت وی را به موضوعات روششناسی تا حد چشمگیری شکل میدهد و ما باید به این دو موضوع توجه نشان دهیم.
توصیف آموزهٔ ماشینانگاری ساده نیست اما چند تز اصلی دارد. در میان آنها این اصول وجود دارد که طبیعت را باید برمبنای الگویی مکانیکی درک کرد و نمیتوان پذیرفت که «ویژگیهای غیبی» هیچ ارزش تبیینی داشته باشند و کنش ناشی از برخورد تنها وسیلهای است که به مدد آن تغییری میتواند انجام شود، و اینکه ماده و حرکت اجزای نهایی در طبیعت هستند. (۱۱) ماشینانگاری در وهلهٔ نخست واکنش به فلسفهٔ مدرسی نبود بلکه بیشتر نتیجهٔ واکنش به فلسفهای بود که خود عمدتاً واکنش به فلسفهٔ مدرسی بود و آن ناتورالیسم رنسانس است
محمد طاهر پسران افشاریان
روش قیاس ارسطویی از اواسط سدهٔ شانزدهم به بعد به طرز گستردهای مورد انتقاد قرار گرفت و در اواسط سدهٔ هفدهم به طور کامل به عنوان روش کشف بیاعتبار شد. اما این امر بیشتر ناشی از سوءبرداشت از ماهیت و نقش قیاس بود تا نتیجهٔ نقدی قانعکننده از روش قیاسی.
ارسطو به طرز قیاسی استدلالهای علمی را مطرح کرده بود و نشان داد که برخی از شکلهای استدلال تبیینها یا علتهایی را در اختیار میگذارند، در حالیکه در مورد شکلهای دیگر چنین نیست. این امر حتا در جایی میتواند رخ دهد که قیاسها به لحاظ صوری همانندند.
محمد طاهر پسران افشاریان
اغلب از سدهٔ هفدهم به عنوان سدهٔ انقلاب علمی یاد میکنند، دوران تغییر علمی بنیادی که طی آن نظریههای سنتی یا جای خود را به نظریههای جدید دادند یا کاملاً دگرگون شدند. دکارت عملاً در همهٔ عرصههای علمی زمانهاش سهیم بود. وی یکی از بنیانگذاران جبر بود، قوانین بنیادی نورشناسی هندسی را کشف کرد، فلسفهٔ طبیعیاش فلسفهٔ طبیعی سدهٔ هفدهم پیش از ظهور اصول نیوتن بود (خودِ نیوتن پیش از تکامل فلسفهٔ طبیعیاش یک دکارتی بود) و تحقیقاتش در حیطهٔ زیستشناسی و فیزیولوژی، از جمله به کشف کنش بازتابی انجامید. (۱) علایق اولیهٔ دکارت علمی بودند
محمد طاهر پسران افشاریان
بنا به نظر بیکن اندیشهورزی در خلأ انجام نمیشود: انسان در احاطهٔ آنچه دیگران پیش از او میاندیشیدهاند قرار دارد و بنابراین، وارث انتصابی تمامی فرقهها و فلسفههای پیشین است. اوهام ناشی از اصول و قواعد منطقی و فلسفی برای همیشه پیرامون فیلسوف آتی پرسه میزند (ارغنون جدید، I، ۴۴). در مجموع ذهن آدمی به هیچوجه بنا به اصطلاح رایج تجربهباوری لوح سفید نیست بلکه در عوض «عینک جادویی» یا «آینهای کجومعوج» است (رسالهٔ اول پولس به قرنتیان، ۱۳: ۱۰ ـ ۹، ۱۲). مفسر حقیقی طبیعت، یعنی فیلسوف راستین، باید همیشه در مقابل دستاندازی چنین Trugbilder یا سرابهایی به قلمرو علایق شناختیاش مراقب باشد. اما بیکن هرگز دربارهٔ حالاتی که انسان میتواند یکسره از چنین گرایشهای فریبکارانهای رها شود بحث نکرد. حتا آخرین آنها یعنی اوهام ناشی از اصول و قواعد منطقی و فلسفی یا فرزندان نامشروع فلسفه از تهدید بالقوهٔ نظرورزیهای خود بیکن دست برنمیدارند.
محمد طاهر پسران افشاریان
کیهانشناسی جدید نظریهٔ جدیدی را دربارهٔ حرکت ایجاب میکرد، زیرا چنان که از زمان کوپرنیک و حتا پیش از آن روشن بود، «مکانیک» ارسطویی نمیتوانست با زمین متحرک منطبق شود. برخی حتا اصلاحات در کیهانشناسی را عامل محرک برای اصلاحات در مکانیک دانستهاند اما نظام قدیمی هم قوتهای خودش را داشت. ارسطو تمایز قاطعی بین مناطق آسمانی و زمینی قایل بود. مناطق آسمانی، که به صورت خلاصه بررسی کردیم، قلمرو عنصر پنجم و حرکتهای مدور کلی بود
محمد طاهر پسران افشاریان
فلسفهای که در این جلد مورد بحث قرار میگیرد، دورهای سیصد و پنجاهساله را از اواسط سدهٔ چهاردهم تا سالهای آغازین سدهٔ هجدهم یعنی زایش فلسفهٔ مدرن در برمیگیرد. مباحث اصلی عبارتاند از فلسفهٔ رنسانس و عقلباوری سدهٔ هفدهم، بهویژه دکارت، اسپینوزا و لایبنیتس. جلد کنونی منحصراً به این جنبشها نمیپردازد بلکه آنها را در بستر فکری گستردهتری قرار میدهد؛ اندیشهٔ مدرسی را مد نظر قرار میدهد که فلسفهٔ رنسانس با آن کنش متقابل داشت؛ همچنین اندیشهٔ فیلسوفان سدهٔ هفدهم مانند بیکن، هابز و گاسندی را بررسی میکند که عقلباور نبودند اما اندیشهشان واکنشهایی را از سوی عقلباورها برانگیخت. همچنین مبحث مهم ظهور علم مدرن را در سدههای شانزدهم و هفدهم و روابطشان را با فلسفهٔ آن دوره مورد بررسی قرار میدهد.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۷۰۱ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۷۰۱ صفحه
قیمت:
۱۵۷,۰۰۰
۷۸,۵۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد